معرفی و خلاصه کتاب چنگیزخان و بنا نهادن دنیای مدرن : نوشته: جک ودرفورد
شاید خیلیهامون چنگیز رو به عنوان فردی خونریز و متجاوز قضاوت کنیم که ایران رو به نابودی کشونده، اما تو این خلاصه صوتی، قراره جنبهها و جزئیات ناشناختهای رو از چنگیز بشنوید که میتونه این قضاوت شما رو تغییر بده. داستان چنگیز خان و امپراتوریش، بسیار شگفت انگیز، جالب توجه و شایسته نگاهی متفاوت و به دور از تعصباته. اینجا میخوایم از کودکی سخت و شرایط زندگی طاقت فرسای چنگیز خان تا بنا کردن اولین امپراتوری اقتصادی و متصل کردن قارههای اروپا و آسیا رو بررسی کنیم.
خلاصه متنی رایگان کتاب چنگیزخان و بنا نهادن دنیای مدرن
معمولا وقتی صحبت از تمدنهای غربی میشه که توسعه پیدا کردن و دنیای مدرن امروز ما رو شکل دادن، یونان و امپراتوری روم تو ذهنمون میاد
از طرف دیگه، تاریخ دانا به امپراتوری مغول و چنگیز خان، توجه چندانی ندارن و تو همین اندک صحبتی هم که در بارشون میکنن، به توصیف جنبههای منفی، وحشیگری و متجاوز بودنشون میپردازن.
اما داستان چنگیز خان و امپراتوریش، بسیار شگفت انگیز، جالب توجه و شایسته نگاهی متفاوت و به دور از تعصباته. تو این خلاصه صوتی، قصد داریم از کودکی سخت و شرایط زندگی طاقت فرسای چنگیز خان گرفته تا بنا کردن اولین امپراتوری اقتصادی و متصل کردن قارههای اروپا و آسیا رو بررسی کنیم. علاوه بر این موارد، بهتون میگیم که:
چرا از چنگیز خان، به خصوص در غرب به اندازه کافی قدردانی نشده
چرا تاثیرات امپراتوری مغول هنوز هم در دنیای امروز ادامه داره و
چرا این ایده که همسر آینده خودت رو بدزدی، اصلا ایده جالبی نیست!
قبل از شروع هم این نکته رو بگیم، شاید خیلیهامون چنگیز رو به عنوان فردی خونریز و متجاوز قضاوت کنیم که ایران رو به نابودی کشونده، اما تو این خلاصه صوتی، قراره جنبهها و جزئیات ناشناختهای رو از چنگیز بشنوید که میتونه این قضاوت شما رو تغییر بده.
شاید فکر کنید که امپراتو آینده مغول، چنگیز خان، از کودکی زندگی مرفهی داشته، تو یه خانواده سرشناس و ثروتمند به دنیا اومده و در کل زندگیش این ثروت و قدرت رو حفظ کرده
اما نه!
واقعیت چیز دیگه ایه. چنگیز خان از کودکی با سختیهای زیادی مواجه شده بود. چنگیز در منطقه اوراسیا (Urasia)، جایی میان مغولستان امروزی و سیبری به دنیا اومد. اسم کودکی چنگیز، تموجین (Temujin) بود. تموجین در فرهنگ چادر نشینی بزرگ شد. چادر نشینان اون منطقه بر اساس نسبتهای خویشاوندی در طایفهها و قبلیههای مختلف تقسیم بندی شده بودن. رئیس یا بزرگ هر قبیله هم با عنوان «خان» شناخته میشد.
اما دنیای زندگی تموجین، دنیای خطرناکی بود. یسوگی(Yesugei) پدر تیموجین، دست به کار خطرناکی زده بود و مادر تموجین یعنی هولون (Hoelun)، که به تازگی با یه جنگجو از یه قبیله دیگه به نام چیلدو(Chiledu) ازدواج کرده بود رو دزدید.
رسم و رسوم اینطوری بود که معمولا مردها قبل از اینکه با دختری ازدواج کنن، گاهی به مدت چند سال برای پدر و مادرش هدیه میفرستادن. اما پدر چنگیز خان خیلی فقیر بود و نمیتونست هدایای گران قیمتی رو براشون بفرسته و اینجا بود که تصمیم گرفت خودش دست به کار بشه و هولون رو بدزده.
هولون تو سال 1162، دور از خانه و خانواده خودش، تموجین رو به دنیا آورد. خیلی زود، یسوگی تو درگیریهای قبیلهای کشته شد و قبیله مهاجم، تموجین، مادرش و خواهر و برادراش رو بی آب و غذا رها کردن تا بمیرن. تنها عاملی که باعث شد تموجین و خانوادش جان سالم به در ببرن، عزم و اراده قویشون بود.
تموجین هیچ وقت فرصت نکرد به تحصیلات بپردازه؛ چون همیشه درگیر زنده موندن تو یه دنیای سخت و خشن بود. تا جایی که تو همون دوران کودکی، برادر ناتنی و بزرگتر خودش رو کشت تا بتونه کنترل خانواده روبه دست بگیره. بعدها تموجین توسط قبیله تاییچیود(Tayichiud) به بردگی گرفته شد. البته طولی نکشید که با خوش شانسی و البته شجاعت خودش، تونست یه اسب پیدا کنه، از دست اون قبیله فرار کنه و به خونه بره.
حالا، چطوری این تموجین، شد چنگیز خان؟
خب، توسال 1206 تونست ریاست قبیله رو بر عهده بگیره و منطقه بزرگی رو تحت تسلط خودش در بیاره. بزرگی این منطقه حدودا به اندازه اروپای شرقی امروزی بود. چنگیز تونست به حدود یک میلیون نفر از طوایف مختل چادرنشین حکومت کنه و یه نام متحد بهشون بده: یکِه مونگول اولوس (Yeke Mongol Ulus) یا ملت بزرگ مغلول.
تموجین برای حفظ مناسبات جدیدی که در نظر گرفته بود، عناوین طایفهای مثل گور خان(Gur-Khan) یا تایانگ خان (Tayang Khan) رو رد کرد و به جاش، «چینگیز خان» رو برای خودش انتخاب کرد. در زبان مغولی، «چین» به معنای نترس و استواره. تلفظ فارسی «چینگیز» بوده که باعث شده امروزه تو جهان همه با نام «چنگیز» بشناسنش.
چنگیز خان اهل تکنولوژی بود و تواناییهاش در طول چهار دهه جنگ و استفاده از جنگ افزارها، پیشرفت کرده بود. چنگیز یاد میگرفت، آزمایش میکرد، الگو برمیداشت و در نهایت این الگوها رو بهبود میداد.
چنگیز خان سنت شکن هم بود. به عنوان مثال، به جای اعدام رهبران شکست خورده دشمن، اونها رو به قبیله خودش وارد میکرد و سعی میکرد ازشون در جاهایی که کارآمد هستن استفاده کنه. همچنین، به جای اعتبار دادن از روی نسبتهای فامیلی و خانوادگی، طرفدار شایسته سالاری بود و افرادی رو برای منسبهای جنگی و حکومتی انتخاب میکرد که در رقابت با همدیگه بتونن پیروز بشن.
اقدام دیگه چنگیز خان، سازماندهی و آموزش ارتش بود. بیشتر نظامیان چنگیز خان سوارکار بودن. سربازان به واحدهای ده نفری تقسیم بندی میشدن. این سربازا سوارانی ماهر بودن و میتونستن حین سوار کاری به خوبی تیراندازی کنن. یکی از شگردهای سربازای مغولی، تظاهر به فرار کردن و عقب نشینی بود. بعد از اینکه دشمن اون ها رو تعقیب میکرد، ناگهان از کمین گاهشون حمله میکردن و دشمن رو از پا در میآوردن.
با وجود همه این استعدادها، تاریخ با چنگیز خان منصف نیست و میشه گفت نژادپرستی تا حدودی کار خودش رو کرده. در حالی که کارهای ناشایست و خون ریزی رهبران اروپایی مانند اسکندر مقدونی یا ناپلئون توجیه میشه یا حتی نادیده گرفته میشه و فقط از خوبیهاشون بحث میکنن، چنگیز خان همچین شانسی رو نداشت. دستاوردها و موفقیتهای مغولها به دست فراموشی سپرده شده و در عوض، صرفا در جنایاتشون تا جایی که ممکنه، بزرگنمایی شده.
در قرن نوزدهم، دانشمندای غربی همه تلاششون رو کردن تا آسیاییها رو تحقیر کنن. اونا اصطلاح «مُنگل» رو ابداع کردن که امروزه هم خیلی از این کلمه استفاده میکنیم. با این کار، سعی کردن مغولها را آدمای عقب افتاده و کم هوش توصیف کنن. اما وقتش رسیده که نگاهمون رو تغییر بدیم.
حالا اصلا چنگیز خان واقعا چقدر قدرتمند بوده؟
اندازه ثروت و وسعت سرزمینهایی که تحت امر چنگیز خان در اومدن، به قدری زیاد بود که تخمینش واقعاً کار دشواریه!
چنگیز به همراه پسران و نوههاش، در جنگهای بیشماری شرکت کرد. تنها در عرض 25 سال، ارتش مغولها وسعتی از کشورها رو فتح کردن که رومیها تو 400 سال تونسته بودن فتح کنن.
اگه به نقشههای امروزی نگاه کنیم، مناطق تحت امر چنگیز، شامل 30 کشور مختلف میشد و از مدیترانه تا اقیانوس آرام وسعت داشت.
فرقی نداره شما چطور بخواید اندازه گیری کنید و چه چیزی رو ملاک قرار بدید؛ تعداد آدمایی که بهشون حکومت کرد، تعداد کشورهایی که شکستشون داد، وسعت نواحی مختلفی که فتح کرد، در همه این شاخص ها میبینیم که چنگیز رکورد داره و حداقل دو برابر هر فرد دیگهای تو تاریخ قلمرو به دست آورده.
امپراتوری مغول، از جنگلهای سیبری شروع میشد و تا دشتهای هندوستان ادامه پیدا میکرد، از زمینهای برنج ویتنام تا مزارع گندم مجارستان کشیده میشد و از کره تا بالکان ادامه پیدا میکرد. تو سرزمینهای تحت امر چنگیز، بیش از 1 میلیون چادرنشیت زندگی میکردن و 15 تا 20 میلیون گونههای جانوری رو هم در خودش جا میداد.
امپراتوری مغولها در زمان اوج خودش، چیزی در حدود 11 تا 12 میلیون متر مربع وسعت داشت. چیزی در حد و اندازههای قاره آفریقا! یا اگه بخواید با قاره امریکای شمالی مقایسه کنید، بزرگتر از آمریکا، کانادا، مکزیک، آمریکای مرکزی و جزایر کارائیب وسعت داشت.
چیزی که اینجا خیلی حیرت انگیز تره، اندازه ارتش مغولهاست. ارتشی که تونسته بود این وسعت از سرزمینها رو فتح کنه، نهایتا 100 هزار نفر سرباز داشت. شاید بگید که خب این عدد بزرگیه، اما اگه همین ورزشگاه آزادی رو در نظر بگیرید، خیلی هم جمعیت زیادی به نظر نمیرسه و به نسبت فتوحاتی که داشتن، این عدد واقعا ناچیزه. خیلی جالبه که چطور مغولها با همین تعداد کم جنگجو، تونسته بودن حکومتی به این وسعت رو شکل بدن.
در واقع، نظم بخشیدن و حکومت کردن، فقط بر عهده ارتش مغولها نبود. چنگیز قوانینی وضع کرده بود تا بتونه آرامش و صلح رو بین طیف وسیع و متفاوتی از طوایف و چادر نشینها رو کنار هم و زیر یک پرچم در بیاره.
حالا سوال اینجاست، چنگیز خان چطور تونست نظم رو تو سرزمینهای تحت امرش برقرار کنه و اجازه نده آشوبی شکل بگیره؟
چیزی که احتمالا شما رو غافل گیر میکنه و تصوراتتون رو در مورد یه حاکم خونریز و ظالم تغییر میده، اینه که بدونید چنگیز قوانینی رو وضع کرده بود که مبتنی بر اخلاق و انسانیت بودن.
قوانین چنگیز، در سادهترین حالت مبتنی بر هنجارهای چادر نشینها بود. اما چنگیز همیشه از سنت شکنی استقبال میکرد، چون می دونست که یکسری از قوانین سنتی، ممکنه پایههای حکومتیش رو سست کنه.
چنگیز یکسری از کدهای اخلاقی رو در قوانینش لحاظ میکرد که در طول زندگی خودش بارها بهبودشون داده بود، به خصوص در سالهای آخر حیاتش. میشه گفت که تنها و مهم ترین هدف این قوانین هم، متحد کردن آدما و کاهش تنش بین گروههای مختلف فکری و فرهنگی بود.
البته، این هم باید بگیم که برخی از قوانین چنگیز با استانداردها و قوانین دنیای امروز اصلا سازگاری نداشت. به عنوان مثال، رابطه جنسی میان زن و خویشاوندان نزدیک همسرش، یا بین یک مرد و خدمتکاران خانمش، یا حتی بین یک مرد و همسران سایر مردهایی که در یک محل اقامت داشتن، آزاد بود. البته، تا جایی که درگیری و تنش بینشون شکل نگیره! چون هر گونه تنش و درگیری، تبعات قانونی داشت.
میل شدید چنگیز خان به ثبات و تلاشش برای حذف هر گونه درگیری و تعارضات، تو همه جنبههای حکومتیش قابل مشاهده بود. به عنوان مثال، دزدیدن حیوان دیگران یه جرم بزرگ به حساب میومد و دزد مجبور بود تا حیوان رو به صاحب اصلیش برگردونه. حالا شما حساب کنید که در سرزمینی به این وسعت، چنین قانونی در چه حجم و اندازهای باید اجرا بشه!
علاوه بر اینها، چنگیز یک سیستم عظیم و غول آسایی از ارتباطات رو ایجاد کرده بود تا بتونه قسمتهای مختلف سرزمینش رو در کنار هم نگه داره. سواران تیز پا که با عنوان پیکانهای پیغام رسان شناخته میشدن، بین ایستگاههای متعدد حرکت و در سریع ترین زمان ممکن، اطلاعات رو منتقل میکردن. فاصله بین هر دو ایستگاه تقریبا 32 کیلومتر بود و در سراسر سرزمینهای تحت امر مغول کشیده میشدن.
حالا که تا حدی با دستاوردها و زیرساختهای عظیم چنگیز آشنا شدید، باز هم تنها تصورتون ازش یه فرد خونریز و آدم کشه؟
بر خلاف اون چیزی که بارها در تاریخ به ما گفتن و تصویری که از مغولها شکل دادن، چنگیز خان حاکم ترقی خواهی بود و نوادگانش هم این طرز فکر توسعه طلبی رو ادامه دادن
چنگیز، تا حدود زیادی به اصول و پایههای حقوق بشر متعهد بود، به خصوص به حقوق زنها. به عنوان نمونه، یکی از جنبههای حقوق بشری چنگیز، این بود که اجازه میداد هر فرد هر دینی که میخواد رو انتخاب کنه. البته برای این تصمیمش دلایل منطقی هم داشت. چنگیز میدونست که تنوع ساکنان سرزمینش بیشماره و از بوداییها گرفته تا مسیحیان و مسلمانان در مناطق تحت امرش زندگی میکنن. هرچند خود چنگیز یک شَمن باور یا شمنیست(Shamanist) بود، اما به خوبی فهمیده بود که تنش و تعارض بین ادیان مختلف میتونه حکومتش رو به خطر بندازه.
یکی دیگه از اقدامات چنگیز، این بود که اجازه نمیداد مغولها به بردگی گرفته بشن. البته در این خصوص به قومیتهای دیگه کمتر اهمیت میداد. یادتون میاد که گفتیم در کودکی به بردگی کرفته شده بود؟ به همین دلیل، فهمیده بود که بردهداری چقدر کار ناپسند و ظالمانهایه.
چنگیز به زنها نگرش مثبتی داشت و تا حدودی میشه گفت براشون دلسوزی میکرد. در این راستا دزدیدن، فروش و تجارت زنها رو ممنون اعلام کرد. چنگیز آگاه بود تا زمانی که مردها بتونن زنها رو بدزدن یا با فروششون به درآمد برسن، هر نوعی تنش و تضادی ممکنه بین اقوام مختلف شکل بگیره و این تجربهای بود که از کودکی خودش به همراه داشت. چنگیز خان به چشم دیده بود که دزدیده شدن مادرش توسط پدرش، چه عواقب شومی براشون داشت.
علاوه بر همه این مواردی که گفتیم، مغولها هر جایی که میرفتن، به فعالیتهای فکری و روشن اندیشی میپرداختن، هرچند که خود چنگیز خان سواد خواندن نداشت.
تفکرات بشر دوستانه در دوران حکومت نوه چنگیز خان، یعنی کوبلای خان (Kublai Khan) به اوج خودش رسیده بود. در سال 1269، کوبلای خان یه مدرسه رو برای زبان مغولی تاسیس کرد. در سال 1271 هم یک دانشگاه ساخت و از دانشمندا تقاضا میکرد که اتفاقا روزمره رو ثبت کنن و متنها و کتابهای قدیمی رو بخونن و در نهایت، همشون رو ثبت و ضبط کنن.
البته کوبلای خان به همین جا بسنده نکرد و با حمایتش از تئاتر و تشویق هنر، نقش مهمی در توسعه فرهنگ اون زمان ایفا کرد. انواع سرگرمیها در مقابل کوبلای خان اجرا میشد، از مراسم سنتی قدیمی گرفته تا سرگرمیهایی که به تازگی وارد فرهنگ مردم شده بودن.
در قرن دوازدهم، فرماندهان در خانوادههای قدرتمند به سن حکومت میرسیدن و شاهزاهها، در دربار بزرگ میشدن
اما قضیه برای چنگیز خان زمین تا آسمون فرق میکرد. چنگیز خان از صفر شروع کرده بود!
شاید هم دلیل اینکه چنگیز تونست سیستم حکومت متفاوتی رو شکل بده هم همین بود. خیلیهامون نه تو یه خانواده قدرتمند به دنیا اومدیم، نه در بدو تولدمون امتیازات خاصی داشتیم. به هر جایی که رسیدیم هم، با پشتکار و شایستگی خودمون بوده که رسیدیم. قضیه برای چنگیز چطوری بوده؟
اول اینکه چنگیز با لغو عنوانهای سنتی، قدرت قبیلهها رو تا حدود زیادی کم کرد. بعد یه قدم جلوتر رفت: تمامی مراکز مهم حکومتی، به یک حکومت مرکزی وصل میشدن و قدرت به صورت متمرکز توزیع میشد. کسی به پشتوانه خانواده یا جایگاه اجتماعیش امتیازی نداشت و این شخص چنگیز بود که بر اساس شایستگی افراد، براشون امتیازی قائل میشد.
در قلب حکومت چنگیز، ارتش قرار داشت. ارتش چنگیز یه سازمان قدرتمند بود که چنگیز رو به قدرت رسونده بود. در حکومت چنگیز خان، هر مردی که بین 15 تا 70 سال سن داشت، باید به خدمت ارتش در میومد. نکته جالب این که افراد در هر سطح و شغلی که بودن، میتونستن درجات ارتشی رو بالا برن و با نشون دادن شایستگیهاشون، به مقام و منسب برسن.
افرادی که شایسته بودن و از عهده کار فرماندهی بر میومدن، میتونستن 1000 سرباز تحت امر خودشون داشته باشن. اگر هم کمی با خود چنگیز خان وقت میگذروندن و اعتمادش رو جلب میکردن، میتونستن تا 10 هزار نفر رو تحت امر خودشون در بیارن.
البته این لطف چنگیز خان فقط در میدان نبرد شامل حال بقیه نمیشد. اگه کاری میکردید که چنگیز از شما قدر دانی کنه و وفاداریتون رو بهش نشون میدادید، میتونستید جایگاه شایسته و مهمی رو در حکومتش به دست بیارید. هیچ فرقی هم نداشت که از کجا اومدید و چه قوم و نژادی دارید.
چیزی که بیش از همه چیز برای چنگیز اهمیت داشت، وفاداری بود. حتی افراد خانواده چنگیز هم به اندازه فرماندهان نزدیکش مورد توجه چنگیز قرار نمیگرفتن. چنگیز فقط 5000 سرباز رو در اختیار مادر، برادر کوچکتر تر و دو فرزند جوان خودش قرار داده بود، در صورتی که گفتیم برخی از فرماندهان وفادارش تا 10 هزار سرباز در اختیار داشتن.
در نهایت، باید بگیم که چنگیز خان راههای دیگهای هم برای قدردانی داشت. چنگیز رهبران دینی رو از پرداخت مالیات و کارهای عمومی معاف کرده بود. علاوه بر این، حتی از دکترها، دانشمندا، قاضیها و معملان هم مالیات دریافت نمیکرد.
سرزمین مغولها وسیع بود و خیلی راحت میتونستن کالاها رو از چین بگیرن و به کشورهای اروپایی بفرستن
در زمان تولد چنگیز خان، تنها تعداد کمی از چینیها، اروپاییها رو میشناختن و به همین نسبت، اروپاییها هم شناختی نسبت به چینیها نداشتن. یکی از دستاوردهای چنگیز خان این بود که این دو دنیای دور از هم رو به هم متصل کرده بود. در زمانی مرگ چنگیز، یعنی سال 1227، مناسبتهای دیپلماتیک و اقتصادی به اوج خودش رسیده بود. قراردادهایی که حتی تا به امروز هم پابرجا موندن!
چنگیز خان رویکرد هوشمندانهای نسبت به تجارت داشت و اولین سازمان بین المللی حمل و نقل رو تاسیس کرد. به جریان درآوردن سرمایه، نکته کلیدی اقدامات چنگیز بود که در دنیای امروز هم همچنان این نگرش پابرجاست. چنگیز خان به جای اینکه منابع مالی و سرمایههای کشوراهایی که فتح میکرد رو غارت و کنه و به خزانه خودش اضافه کنه، سعی میکرد نظام توزیع کالاها رو برقرار کنه و سرمایه رو بین ملتهای مختلف به گردش در بیاره.
علاوه بر این، مغولها فرهنگهای محلی رو ساماندهی کردن. به عنوان مثال، در اروپای شرقی، چندین قوم اسلاو (Slav) رو با هم متحد کردن. در آسیای شرقی، یک حکومت متحد از سلسله سونگ (Sung)، مانچوریا (Manchuria)، تبت، ایالت تانگوت(Tangut) و سرزمینهای اوغور (Uighur) در شرق ترکمنستان تشکیل دادن.
از همه جالبتر و حیرت انگیز تر، اینکه چنگیز خان با ساماندهی شهرهایی که در مسیر جاده ابریشم بودن، چیزی معادل منطقه تجارت آزاد امروزی به وجود آورد.
دستاوردهای تجاری این اقدام چنگیز بی نظیر بود. تجارت به اوج رسید و فناوریهای نوین مثل کاغذ، چاپ، باروت و قطب نما از شرق وارد غرب شد. در نتیجه مستقیم این اقدامات بود که رُنسانس تنها به فاصله چند نسل بعد در اروپا اتفاق افتاد.
تجارتی که چنگیز خان بنا کرده بود، به همه طرفها نفع میرسوند. معدن کاران آلمانی به چین میرفتن، پزشکان چیزی به ایران میرفتن و به همین صورت، چرخه اقتصادی و فرهنگی بزرگی شکل گرفته بود. در مدت کوتاهی، فرش، چای و سایر محصولاتی که در انحصار یک منطقه جغرافیایی خاص بودن، وارد چرخه تجارت بی المللی شدن.
در نهایت، به عنوان جمع بندی باید بگیم برخلاف چیزهایی که خیلیها تو مدرسه یاد میگیرن، مغولها و اولین امپراتور اونها یعنی چنگیز خان، بسیار ترقی خواه و توسعه طلب بودن و این رویکردشون رو در عمل به وضوح نشون دادن. از جمله اقدامات متعالی چنگیز خان، تعهدی بود که به قوانین اساسی حقوق بشر، مثل حمایت از بانوان، آزادی دین، برابری و تجارت آزاد داشت. با همه این تفاسیر، میتونیم ادعا کنیم که مغولها، پایههای تمدن امروزی رو بنا کردن.