معرفی و خلاصه کتاب نیروی حال : نوشته: اکهارت توله
کتاب نیروی حال برای اونایی که مدام توی گذشته یا آینده سیر میکنن خیلی مناسبه! این کتاب راههای رسیدن به آرامش از طریق زندگی توی حال رو به ما میگه و موانعی که باعث میشه از زمان حال لذت نبریم رو بررسی میکنه. کتاب نیروی حال کمک میکنه ضمیر ناخودآگاهمون رو بهتر بشناسیم و ذهن خودمونو کنترل کنیم. اکهارت توله توی زندگیش تونست یاد بگیره که چطور توی زمان حال زندگی کنه و از اون لذت ببره و به آرامش برسه و حالا تجربیات و توصیههای خودش رو توی این کتاب منتشر کرده که پیشنهاد میکنیم از دستش ندین!
خلاصه متنی رایگان کتاب نیروی حال
شما، ذهنتان نیستید
ذهن، منزلگاه درد و اندوه است. پس اگر به ذهنتان اجازه دهید که شما را کنترل کند، همیشه غمگین خواهید بود. ذهن آدمها پر از رنج و غم است؛ چون دائماً دارند به خاطراتشان فکر میکنند و ما با فکر کردن به خاطرات، در گذشته غرق میشویم و از آینده میترسیم. انقدر در این چرخه باطل میمانیم که اصلاً یادمان میرود، حالی هم وجود دارد که باید در آن زندگی کنیم. در صورتی که ما نه میتوانیم به گذشته برویم و نه آینده و تنها زمانی که تحت کنترل ماست، زمان حال است.
نویسنده کتاب، آقای تولی پیشنهاد میکند که برای حل این مسئله، خودمان را از ذهنمان جدا کنیم. او میگوید که ما باید روی بدن یا همان جسم خود تمرکز کنیم. جسم ما میداند که چه چیزی برای ما خوب است، پس بهتر است به او گوش بدهیم. تولی میگوید، هیچکس در هیچ زمانی نتوانسته با نادیدهگرفتن جسمش، به آرامش و سکون برسد.
حتی بودا هم بعد 6 سال روزهداری و تامل، به این نتیجه رسید که نمیتواند فقط روی روحش تمرکز کنید و بیخیال جسمش شود! همیشه، تمرینهایی که جسم و روحش را در یک راستا قرار میدادند او را به نتایج بهتری میرساندند.
مشاهدهگر رابطه خودتان و ذهنتان باشید
اگر میخواهید یادبگیرید که چطور خود واقعیتان را از ذهنتان جدا کنید، اول از همه باید از قدت ذهنتان آگاه شوید. یعنی بفهمید که ذهنتان چطور می تواند باعث درد و رنج شما شود. این غم در دو حالت مختلف خودش را نشان میدهد؛ یعنی رفتار و افکارتان. وقتی یاد بگیرید که چطور ذهنتان را از بیرون مشاهده کنید، یک شکافی بین شما و افکارتان به وجود میآید. مثلاً از خودتان بپرسید که چند ثانیه دیگر میخواهید راجع به چه موضوعی فکر کنید. معمولاً یک مقدار زمانی طول میکشد تا فکر بعدی به طور واضح و کامل وارد ذهنتان شود. وقتی از خودتان سوالهای این مدلی بپرسید، رفته رفته آگاهیتان نسبت به ذهنتان بیشتر خواهد شد و یاد میگرید که چطور خود واقعیتان را از افکارتان جدا بدانید. چه بخواهید، چه نخواهید افکار مختلف به سراغ شما خواهند آمد. لازم نیست جلوی آنها بگیرید، اما خیلی هم بهشان اهمیت ندهید.
روی زمان حال تمرکز کنید
حتماً شما هم بیشتر روز را دارید به گذشته و آینده خود فکر میکنید. تولی میگوید، با اینکه زمان حال، تنها زمانی است که کاملاً تحت کنترل شماست، باز هم به آن توجهی نمیکنید. تولی میگوید، گذشته و آیندهای وجود ندارد! زندگی، یک جریان پیوسته از لحظات زمان حال است. یعنی گذشته، مجموعهای از لحظات حال بوده که حال دیگر گذشتهاند و آینده مجموعهای از لحظات حال است که هنوز نیامدهاند.
حالا با توجه به اینکه گذشته و آینده، فقط یک انعکاسی از زمان حال هستند، واقعاً هیچ نیازی نیست که نگرانشان باشید. پس اگر روی زمان حال خود تمرکز کنید، خود به خود دارید جلوی مشکلات بزرگی که ممکن است در آینده پیش بیایند را میگیرید.
تراژدیهای زندگیتان را بپذیرید
تولی در این بخش از کتاب ما را با مفهوم جدیدی آشنا میکند به اسم pain – body. این مفهوم به معنی تمام آن درد و رنجهایی است که در زمان درست خودش با آنها مواجه نشدیم و حتی نپذیرفتیمشان. این رنجها نوعی انرژی عاطفی دردناکی را از خود به جا میگذارند و به مرور زمان، به شکلهای مختلف در شما نمود پیدا میکنند. درست شبیه یک چمدان سنگین، پر از احساسات قدیمی که ما در تمام این سالها آن را با خود حمل کردهایم.
هرچه بزرگتر شویم هم، مدام به این درد و رنجها اضافه میکنیم. اما روزی صبرمان تمام میشود و دیگر توانایی حمل این چمدان را نخواهیم داشت! پش چه بهتر که یاد بگیریم با هر درد و رنجی، در همان لحظه مواجه شویم.
در لحظه زندگی کردن به این معنی نیست که زمان حال را رها کنید. شما باید آمادگی روبرو شدن با هر نوع تراژدیای را باشید، چون نمیشود جلوی تمام اتفاقات بد را گرفت. مثال واضحش، مرگ عزیزانمان است که تقریباً همه تجربهاش کردهایم. تولی میگوید، اگر وجود این اتفاقات را قبول کنیم و درکشان کنیم، درد و رنج کمتری میکشیم.
همیشه گوش به زنگ باشید!
اکهارت تولی حضور صد در صدی در زمان حال را اینگونه توضیف میکند. او میگوید، باید همیشه گوش به زنگ و هشیار باشید. انگار هر لحظه ممکن است یک اتفاق مهم بیافتد. اگر این کار را انجام دهید، شش دنگ حواستان به زمان حال خواهد بود.
به کمک این تکنیک، دیگر در هپروت آینده به سر نمیبرید و غرق خاطرات هم نمیشوید. در واقع، عمراً حواستان از زمان حال پرت نمیشود. یکی از مزایای این تمرین، آن است که شما کاملاً نسبت به جسم خود و اتفاقاتی که در اطرافتان میافتد آگاه خواهید بود. جالب است بدانید یک سری استادهای مراقبه (مدیتیشن) در ژاپن از شاگردان خود میخواهند که چشمهایشان را ببندند تا استاد یکی یکی نزدیک هرکدامشان برود و آنها را بزند. این تمرین کمک میکند که شاگردهای آن استاد کاملاً روی جسم و محیط اطرافشان تمرکز کنند.
نفس شما مخرب است
اکهارت در این کتاب خیلی زیاد در مورد تاثیرات منفیای که نفس آدمها صحبت میکند. نفس شما، بخشی از ذهنتان است که افکار و رفتارتان را کنترل میکند؛ بدون آنکه حتی متوجهاش شوید. تولی میگوید که نفس شما از انرژیهای منفی و غمهای شما تغذیه می کند، بنابراین مانع خوشحالی شما میشود.
هیچکس دلش نمیخواهد که غمگین باشد. با این حال، خیلیها را میبینیم که مقصر اصلی درد و رنج خود هستند. مثلاً میدانند که ماندن در فلان رابطه نابودشان میکند، اما همچنان در آن رابطه میمانند. حواستان به نفس یا همان منِ درونیتان باشد. او میخواهد همه چیز را تحت کنترل بگیرد و هیچ چیز جلوی دارش نیست. پس اگر به او اجازه دهید این کار را بکند، مجبورید درد و رنج زیادی را تحمل کنید.
انرژی خودتان را لمس کنید
تولی به خوانندههای خود توصیه میکند که به حضور پنهان زمان حال که همیشگی است متصل شویند.
تولی به خوانندههای خود میگوید که زمان حال، همیشه وجود دارد. منتهی یک جورهایی پنهان است. او توصیه میکند که ما باید سعی کنیم که با زمان حال، در یک راستا قرار بگیریم. برای این کار هم کافی است تا روزی 10 الی 15 دقیقه تمام حواسمان را به انرژی درونیمان بدهیم. یعنی در این مدت، سعی کنید برای مدتی از جسم خود جدا شوید تا انرژیهایی که وجودشان نمود ظاهری ندارد را هم حس کنید. جالب اینجاست که درست در لحظهای که این انرژیهای پنهان را تشخیص میدهید، دلتان میخوهد آنها را به فرم قابل لمستری تبدیل کنید.
برای مثال، در مدت زمانی که خواب هستید، خیلی از این انرژیهای پنهان را تجربه میکنید، اما نمیتوانید آنها را به فرم آشکارش تغییر دهید. چون برای این کار باید کاملاً هشیار و آگاه باشید. در نتیجه، اولین قدم، حضور کاملاً آگاهانه شما در زمان حال است.
تولی پیشنهاد میکند که برای تقویت میزان هشیاری و آگاهیمان، تمرینِ سکوت کنیم. ببینید، تجربههایی که ما در زندگی به دست میآوریم، مجموعهای از اتفاقاتاند که بین سکوت و سر و صدا در حرکتاند. یعنی سکوت همیشه وجود دارد و گاهی صدا به آن اضافه میشود. م صداها را میشونیم اما، سکوت را نمیشونیم. در نتیجه صدا برایمان یک نمود آشکار دارد، اما سکوت، همیشه پنهان است.
مثال مشابهی که میتوان زد در مورد هوا است. فضای خالیای که بین یک اتم تا اتم دیگر وجود دارد و ما آن را نمیبینیم؛ اما وجود دارد! حالا اگر بتوانیم که وجود آنها را درک کنیم و به آنها آگاه باشیم، میتوانیم هر انرژی غیر قابل لمس دیگری را هم لمس کنیم.
روابط، حواس شما را از زمان حال پرت میکنند
بودن در یک رابطه با درد و رنج آمیخته شده است. به این دلیل که جامعه از ما توقع دارد همیشه رابطههای فوقالعاده عالی داشته باشیم. تولی میگوید، رابطه ، حواس ما را از زمان حال پرت میکند؛ چون که مدام ما را مجبور میکنند که به آینده فکر کنیم. بودن در رابطه یک جورهایی اعتیاد آور هم هست چون که ما را داخل چرخهی عشق و نفرت میاندازد و ما در این چرخه احساس زنده بودن میکنیم. تولی میگوید که ما به خاطر زخمهایمان از لحاظ عاطفی جذب آدمها میشویم و کمکم به این باور میرسیم که اون نمیتونه زخمهامون رو خوب کنه.
مسیر معنوی و رسد شما هرگز نباید به شخص دیگهای وابسته باشد. خیلی مهم است که به این موضوع توجه کنید چون که درست در زمانی که از توهم رابطه میاید بیرون، یک بار سنگینی از غم و اندوه سراغتان میآید. برای اینکه بتوانیم زخمهایمان را التیام ببخشیم، باید از ذهنمان جدا شویم و به زمان حال بپیوندیم.
تولی معتقد است که زنها خیلی راحتتر میتوانند به سعادت و وارستگی برسند، چون در کل همیشه ارتباط بهتری با جسمشان داشتهاند. برعکس، مردها خیلی بیشتر در افکار خود غرق میشوند. البته زنها به خاطر تاثیرات جامعه، میزان غم و اندوه بیشتری را با خود حمل میکنند، پس زنها باید سعی کنند با غمهایشان در زمان درست رو در رو شوند تا از این اتفاق جلوگیری کنند.
برای رسیدن به آرامش، خودتان را جدا کن
اولین قدم برای رسیدن به آرامش این است که همه چیز را همانطور که هست بپذیرید. تولی میگوید به هر اتفاق و تجربه به ایت دید نگاه کنید که قرار است شما را به ارامش برساند و سعی کنید که هیچ چیز را در دسته خوب یا بد قرار ندهید. این نیازی که نفس ما داره و دلش میخواد همهچیز تو کنترلش باشه خیلی مخرب است. چون اینجوری ما همشون با خودمون درگیریم. تولی میگوید ما انسانها تنها موجودات این سیاره هستیم که مفهوم منفی بودن را برای خود ساختهایم. او میگوید که باید با این ذهنیت بجنگیم، دست از سر خودمون برداریم، انقدر از خودمون انتظار نداشته باشیم و با خودمون مهربان باشیم.
جا نزنید، به جاش رها کنید!
اشتباه نکنید، جا زدن و رها کردن یکی نیستند. یک نفر میتونه یک روش رو رها کنه و به سراغ یه روش دیگه بره. رها کردن معمولاً یه تغییری رو به همراه خودش داره. تولی میگه که وقتی یه چیزی رو رها میکنیم، اتفاقاً میتونه به شدت بهمون انگیزه بده. هیچوقت در مقابل چیزی مقاومت نکنید و آزادانه مسیر بعدتان را انتخاب کنید.
رها کردن یکی از روشهای رسیدن به آرامش است و تولی پیشنهاد میکند که کاملاً آگاهانه در هر لحظه عمل رها کردن را تمرین کنید. هر اتفاقی که افتاد، چه خوب و چه بد، رهایش کنید. بدانید که اگر این کار رو نکنید، خودتون با دستای خودتون آرامش رو از خودتون گرفتید؛ چون مدام دارید مقاومت می کنید. میدونید کی موفق شدید؟ وقتی که دیگه از خودتون نپرسید، الان رها کردم یا نه؟
نتیجهگیری
کتاب نیروی حال به شما کمک میکنه که چطور از گدشته و آینده به حال برگردید. نویسنده این کتاب بر این باور است که حضور داشتن در لحظه و آگاهی از ریاکشنهایی که جسممان نشان میدهد به ما کمک میکند تا خودمان را خیلی بهتر درک کنیم.
نیروی حضور در زمان حال؛ یعنی توانایی رها کردن دردها و رفتن به دنبال تغییر. وقتی که حاضر شوید این سختی را تحمل کنید به آرامش خواهید رسید.
لطفاً نظرها، پیشنهادها و پاسخ خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در بخش نظرات (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.
وقتی در حال هستید به گذشته و اینده فکر نکنید چون گذشته رفته واینده نیامده در حال فکر کنید تابه موفقیت اینده برسید