معرفی و خلاصه کتاب راهکار : نوشته: فیل اشتوتس و بری میشلز
? دوری از درد و رنج شاید واسه چند بار اشکالی نداشته باشه ولی این عادت توی اکثر ما عمیقا ریشه دوونده . ما خودمون رو پشت یه دیوار نامرئی پنهان کردیم و جسارت ریسک کردن نداریم؛ چرا که اون طرف دیوار پر از درد و رنجه. به این فضای امنی که واسه خودمون ساختیم میگن پیله امن. ? کتاب راهکار، راهکارهایی رو به شما ارائه میده تا به کمک اونها تو خودتون تغییر ایجاد کنین و از سختی ها و مشکلات یه غول بزرگ و حل نشدنی نسازین. این کتاب درست مثل یه نقشه اس که مهندس معمار یا نقشه کش به اون رجوع میکنه تا جزئیات کار رو به خودش یادآوری کنه.
خلاصه متنی رایگان کتاب راهکار
دوری از درد و رنج ، شاید واسه چند بار اشکالی نداشته باشه ولی این عادت توی اکثر ما عمیقا ریشه دوونده
ما خودمون رو پشت یه دیوار نامرئی پنهان کردیم و جسارت ریسک کردن نداریم؛ چراکه اون طرف دیوار پر از درد و رنجه. به این فضای امنی که واسه خودمون ساختیم میگن پیله امن.
کسایی هم هستن که تو شرایط بحرانی پشت دیوار های واقعی خونهشون، نگران از خطرات دنیای واقعی پنهان میشن. چنین افرادی انزواطلبن و از جاهای شلوغ واهمه دارن. ولی واسه اکثر ما، پیله امن یه چیز فیزیکی نیست.
بلکه یه سبک زندگیه که تو اون از هر چیز دردآوری اجتناب میکنیم. کتاب راهکار، راهکارهایی رو به شما ارائه میده تا به کمک اونها تو خودتون تغییر ایجاد کنین و از سختی ها و مشکلات یه غول بزرگ و حل نشدنی نسازین.
این کتاب درست مثل یه نقشه اس که مهندس معمار یا نقشه کش به اون رجوع میکنه تا جزئیات کار رو به خودش یادآوری کنه.
معمار قصد ساخت یه بنای نو رو داره و شما هم میخواین یه زندگی تازه بنا کنین.
کتاب راهکار درواقع مجموعه ای از دستورالعملهاییه که میتونین بارها و بارها به اون مراجعه کنین و از راهنمایی هاش بهره بگیرین. هدف این کتاب فقط دادن یه سری اطلاعات نیست؛ بلکه قصد داره نیروهای پنهان درونتون رو بیدار کنه.
باید به این باور برسین که قدرت نیروهای درونی، حقیقی و واقعیه. اگه بیشتر از اونها استفاده کنین تغییرات بزرگ و مهمی تو زندگیتون ایجاد میشه.
طرز برخورد شما در برابر شکست ها بسیار مهمه
تو این موقعیت ها باید هر چه سریع تر از نیروهای متعالی بهره بگیرین و در برابر سختی ها بایستین.
راجع به نویسنده های کتابم یکم صحبت کنیم. فیل اشتوتس فارغ التحصیل کالج سیتی توی نیویورکه. قبل از انتقال کلاس های تمریناتش به لس آنجلس تو سال ۱۹۸۲ به عنوان روانپزشک زندان تو جزیره ریکرز و بعد تو کلاسهای تمرین خصوصی تو نیویورک کار کرد.
این کتاب رو همراه دوستش بری میشلز تو سال ۲۰۱۲ منتشر کرده.
بری یه مدرک لیسانس از دانشگاه هاروارد، یه مدرک حقوقی از دانشگاه کالیفرنیای برکلی، و یه مدرک دیگه هم از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی داره.
بچه درسخونیه واسه خودش. اون از سال ۱۹۸۰ توی یه درمانگاه خصوصی به عنوان روانپزشک مشغول به کاره.
این کتاب به کسایی که موقع مواجه شدن با مشکلات ناتوان میشن و نمیدونن باید چه کارهایی انجام بدن بسیار مفید و کاربردیه. امیدوارم تا آخر پادکست همراهمون باشین.
راهکارهای کتاب راهکار بهتون اجازه میده تا ناراحتی، اضطراب و تنبلی رو به انرژی تبدیل کنین
هر راهکار به وسیله خود نویسنده ها ساخته و آزمایش شدن. اطلاع دارین که آقایان هردوشون روانپزشک هم هستن که سر جمع حدود شصت سال تو این زمینه سابقه دارن.
وقتی این کتاب رو میخونین ممکنه هر کدوم از راهکارهای بیان شده به نظرتون مسخره بیاد و به نتیجه بخش بودنشون باور نداشته باشین.
اما میشه به جرئت گفت هر راهکاری که کتاب معرفی کرده و از جمله سه راهکاری که تو ادامه واستون شرح میدم قابلیت این رو دارن که زندگیتون رو عوض کنن.
اون ها وادارتون میکنن که از تخیلتون استفاده کنین تا یه تصویر خاص رو تو ذهنتون بیارین که در نهایت موجب فعال شدن یه نیروی اسرار آمیز درون شما میشه.
چیزی که نویسنده ها بهش میگن نیروی متعالی، که شما رو به سمت پیشرفت هدایت میکنن. یادتون باشه تا وقتی که هر راهکار رو امتحان نکردین، نسبت بهش شک و تردید نداشته باشین.
راهکار اول : واژگونی خواسته
این راهکار رو وقتی استفاده کنین که دارین از انجام یه کار سخت طفره میرین.
مثلا وقتی نیازه که از تخت گرم و نرم جداشین و واسه ورزش بیرون برین اما زنگ ساعتتون رو به تعویق میندازین و نیم ساعت دیگه هم میخوابین. از این راهکار وقتی استفاده کنین که نیازه یه تماس مهم واسه درخواست کمک از کسی بگیرین ولی این کار واستون مشکله و مدام پشت گوش میندازینش.
دقیق ترین نشونه استفاده از این راهکار، مقاومتیه که هنگام فکر کردن به کار تو خودتون احساس میکنین
همون لحظه ای که این مقاومت رو احساس کردین، چهار اقدامی رو که در ادامه میگم انجام بدین :
اول؛ کار رو ابری تصور کنین که رو به روی شما شناوره.
دوم؛ سمت ابر حرکت کنین و بی صدا فریاد بزنین انجامش بده.
سوم؛ حرکت به سمت داخل ابر رو ادامه بدین تا جایی که باهاش احساس یکپارچگی کنین.
بعد به خودتون بگین من عاشق رنجم. چهارم؛ حس کنین که ابر از طرف دیگه اش به بیرون پرتتون کرده و شما رو به قلمرویی از نور خالص سوق میده.
با خودتون فکر کنین : درد من رو آزاد میکنه. قلمرو نور درواقع قلمرو فرصته.
اگه خودتون رو تصور کنین که با استفاده از واژگونی خواسته ، به سمت یه کار پر رنج اما حیاتی قدم برمیدارین، جهانی از فرصت ها رو رو به روتون خواهید دید.
آرنولد شوارتزنگر ( Arnold Schwarzenegger ) هر روز تو باشگاه به سمت رنج کشیدن قدم برمیداشت.
با حرکت به سمت درد و تحمل اون تونست مقام هفتم رو تو مسابقات بدنسازی مستر المپیا ( Mr Olympia ) به دست بیاره که دری رو به سمت فرصتهایی که حتی انتظارش رو هم نداشت به روش باز کرد.
میدونین که آرنولد در نهایت به یه بازیگر حرفه ای هالیوود تبدیل شد و علاوه بر اون، به مقام فرمانداری کالیفورنیا رسید. ویکتور فرانکل ( Viktor Frankl )، نویسنده کتاب مشهور انسان در جستجوی معنا و بازمونده یکی از چهار اردوگاه مرگبار نازی ها تصمیم گرفت تا به جای انکار و پنهان شدن از رنجی که داشت تجربه میکرد، بهش نفوذ کنه.
فرانکل به سمت تجربه دردناکش هجوم برد و یه زمینه کاملا جدید توی روانشناسی خلق کرد
به این شاخه جدید روانشناسی میگن منطق درمانی که به مردم کمک میکنه تا در میان رنجهاشون معنا پیدا کنن.
کشف فرانکل در نهایت به شکل تاثیر گذاری باعث التیام درد ذهنی میلیونها نفر شد. با استفاده از واژگونی خواسته ، به سمت هر سختیای در صورت لزوم حرکت کنین تا بتونین از فرصت های تازه ای که پیش روتونه نهایت استفاده رو ببرین.
یادتون باشه که مشکلات معمولا بین شما و اهدافتون دیوار ایجاد میکنن و این وظیفه شماست که به این دیوار نفوذ کنین.
وقتی تماس تلفنیای دارین که از جواب دادن بهش خودداری میکنین یا ورزشی که از انجام دادنش سر باز میزنین، رنج بالقوه انجام اون کار رو به شکل ابری ببینین که رو به روتون شناوره و از راهکار واژگونی خواسته ها همونطور که صحبتشو کردیم استفاده کنین.
به سمتش هجوم ببرین. با خودتون فریاد بزنین انجامش بده.
تا وقتی که باهاش یکپارچه شدین به درونش نفوذ کنین و با خودتون بگین :
من عاشق رنجم. بعد اون درد رو تصور کنین که شما رو به سمت جلو سوق میده و به این فکر کنین که درد من رو آزاد کرد. هر بار که از این راهکار استفاده میکنین، توش بیشتر پیشرفت میکنین.
بعضی وقتا نیازه که واسه ساختن و شکل دادن نیروی درونی و رسیدن به هدفتون
تا ۲۰ بار این فرایند رو انجام بدین. اما اشکالی نداره چون هر بار طی کردن راهکار واژگونی خواسته حدود ۳ ثانیه بیشتر وقتتون رو نمیگیره. یعنی حتی اگه ۲۰ بار هم بخواین این کار رو انجام بدین، نهایتا یه دقیقه طول میکشه. هر چی بیشتر ازش استفاده کنین، بیشتر احساس قدرت میکنین.
راهکار دوم : اقتدار درونی
از این راهکار وقتی استفاده کنین که قبل از انجام کاری احساس اضطراب و دستپاچگی میکنین. این موقعیت شامل مصاحبه های کاری، ارائه ها و رویدادهای اجتماعی میشه.
هر لحظه ای که به اضطراب قبل از اجرا دچار شدین، خودتون رو روی صحنه ای تصور کنین که رو به روی کلی آدم وایسادین و حضور اونها بهتون یه حس ناامنی میدن.
این گروه از آدما ممکنه شامل بازنشستهها، بچه مدرسهای ها و خیلی کسای دیگه ای بشن که شما تلاش میکنین تا اون ها رو تحت تاثیر قرار بدین.
تصور کنین که حس نا امنی و ترس شما به صورت یه سایه ازتون جدا میشه
واسه بیشتر آدما این سایه به نظر یه ورژن( version ) جوونتر و ضعیف تر از خودشونه.
کتاب یه مدل رو مثال میزنه که سایهاش رو یه دختر ۱۳ ساله چاق با صورت زشت میبینه. تو مثال دیگه یه خانم مدیرعامل رو به ما معرفی میکنه که سایه اش به نظرش یه دختر هشت ساله گریان میاد.
سایه فیل اشتوتس هم یه ورژن لاغر جوون از خودشه که بی تجربه و ترسوئه.
وقتی در قالب سایه، از اضطرابتون یه نمود درست میکنین، درواقع مخاطب رو نادیده میگیرین و تمام توجهتون رو روی سایه میذارین.
سعی کنین بین خودتون و سایه تون یه پیوند نا گسستنی احساس کنین. حالا خودتون رو تو سایه تصور کنین که با هم به سمت مخاطبتون برمیگردین، شروع به صحبت میکنین و توجهشون رو به سمت خودتون جلب میکنین.
اقتداری که از همصدایی با سایه تون دارین رو حس کنین.
وقتی از این ابزار اقتدار درونی قبل یا در حین اجراتون استفاده کنین، اضطرابتون از بین میره و میتونین بدون هیجان چیزی رو که میخواین به مخاطبتون انتقال بدین.
نیروی حاضر شدن جلوی مخاطب وقتی ظاهر میشه که شما سایه تون رو بشناسین ، اون رو بپذیرین و در آغوشش بگیرین. کارل یونگ( Carl Jung ) ، روانشناس مطرح سوییسی میگه : همه ما تو ذهنمون بخشی داریم که باعث میشه بدون توجه به موفقیتها، استعدادها و ظاهر، احساس کنیم که نسبت به بقیه آدما پست تریم.
در واقع ما اضطراب اجرا رو تجربه میکنیم چون دوست داریم که سایهمون رو پنهان کنیم.
درست مثل اینکه سعی کنیم وقتی کسی به خونهمون میاد یه آدم رو تو زیرزمین قایم کنیم؛ خجالت زده از اینکه اون مهمون چه فکری راجع به این آدم میکنه.
در طی اجرا ما انرژیمون رو فقط صرف پنهان کردن این سایه میکنیم در نتیجه بیش از حد خودبین و درونگرا به نظر میایم و از ارتباط با آدما باز میمونیم.
وقتی از راهکار اقتدار درونی استفاده میکنین، درواقع تصورتون اینه که احساس اضطراب شما مثل یه سایه کنارتون وایساده و از اونجایی که شما اون سایه رو به عنوان جزئی از خودتون پذیرفتین و با خودتون متحدش کردین، از این ترسی ندارین که مردم درباره شما چی میگن یا چی فکر میکنن که در نهایت، این باعث موفقیت اجرای شما میشه.
به عنوان یه نتیجه، شما از توضیح چیزی که میخواین بگین احساس آزادی میکنین و این اصالت بیشتری به کارتون میبخشه و باعث میشه که با مخاطبینتون ارتباط بهتری برقرار کنین.
راهکار سوم : خطر
از این راهکار وقتی استفاده کنین که احساس تنبلی میکنین یا تمرکزتون رو دارین از دست میدین یا تو راه رسیدن به هدف در حال تسلیم شدنین و دارین به یه خوشی کوتاه مدت رضایت میدین.
مثلا فرض کنین هدفتون رسیدن به نمره بیست توی امتحان فرداس. ولی از شانس نمیدونم خوب یا بدتون، دیروز تولدتون بوده و یه پلی استیشن ( play station ) به عنوان کادوی تولد نصیبتون شده.
حالا به محض این که احساس کردین دارین به سمت بازی کردن کشیده میشین، نیازه که از راهکار خطر استفاده کنین.
به این صورت که خودتون رو تو بستر مرگ تصور کنین، در حالی که تجهیزات پزشکی دور تا دورتون رو پر کرده. خودتون رو تو صد و بیست سالگی مثلا در نظر بگیرین. قبل از اینکه نفس آخر رو بکشین از روی تخت بلند میشین و داد میزنین : زمان حال رو به هدر نده.
این راهکار به سرعت بهتون واسه تغییر مسیر انگیزه میده و کاری میکنه که دوباره به سمت هدفتون قدم بردارین.
چرا که این تصور مرگ رو به ذهنتون متبادر میکنه.
پایانی که نمیتونین ازش فرار کنین. مثل برگه امتحانی که تو زمان مشخص ازتون تحویل گرفته میشه. چه رد بشین و چه قبول. یا مثل یه مسابقه فوتبال که سر دقیقه نود داور سوت میزنه. چه ببرین و چه شکست بخورین.
حالا اگه فوتبال دیده باشین که حتما دیدین، وقتی بازی به آخرین دقایق خودش نزدیک میشه، معمولا تیمی که در حال باخته تلاشش رو به حداکثر میرسونه تا خودش رو نجات بده.
این وضعیت درست مثل دانش آموزیه که تمام شب رو واسه آماده شدن برای امتحان فرداش بیدار میمونه.
وقتی خود پیر شدهتون رو میبینین که به لحظات آخر عمر نزدیکه و فریاد میزنه زندگیت رو هدر نده، ناگهان نیرویی درونتون ایجاد میشه تا به تلاش ادامه بدین و دوباره روی هدفتون تمرکز کنین.
چون دوست ندارین در حالی به خط پایان برسین که از هدر دادن زندگیتون پشیمونین.
سه راهکاری که گفته شد : واژگونی خواسته، اقتدار درونی و خطر مثل هر مهارت دیگه ای نیازه که اون ها رو به صورت دوره ای تکرار کنین تا تو انجامشون حرفه ای بشین و تاثیرشون رو افزایش بدین.
همه اونها واسه شروع به انرژی نیاز دارن ولی مطمئن باشین که مقدار بیشتری از این انرژی رو به خودتون بر میگردونن. اگه هر باری که احساس ناراحتی، اضطراب یا تنبلی میکنین از این راهکارها استفاده کنین، مطمئن باشین که به یه انرژی بینهایت سودمند دست پیدا میکنین. چیزی که شنیدین خلاصه کلام کتاب راهکارها اثر بری میشلز و فیل اشتوتس بود.
لطفاً نظرها، پیشنهادها و پاسخ خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در بخش نظرات (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.