خلاصه کتاب روش کایزن: گامی کوچک برای تغییر زندگی : نوشته: رابرت مورر

معرفی و خلاصه کتاب روش کایزن: گامی کوچک برای تغییر زندگی : نوشته: رابرت مورر

 

اگه می‌خوای زندگیت تغییر کنه، دنبال معجزه و اتفاقای عجیب غریب نباش! رابرت مورر توی این کتاب درباره روش کایزن حرف می‌زنه، روشی که بهتون کمک می‌کنه با استفاده از کارها و قدم‌های کوچک و ساده به اهداف و رویاهای بزرگتون برسید؛ چه توی شغلتون و چه توی زندگی شخصی!

 

 

خلاصه متنی رایگان کتاب روش کایزن: گامی کوچک برای تغییر زندگی

 

مدت هاست که خیلی از شرکت های ژاپنی
به منظور بالا بردن قدرت کارایی و همچنین افزایش بهره وری به روش کایزن روی آوردن.

این روش میتونه به شما هم کمک کنه تا بتونین به رویاهاتون جامه‌ی عمل بپوشونین. اکثر پزشکا و روانشناسا تلاش میکنن تا دلیل بیماری ها یا ناراحتی های ما رو پیدا کنن.

جناب رابرت مورر هم به عنوان یه روانشناس همیشه توجه خاصی به مسئله موفقیت داشته.

و یه جایی از کتاب ایشون میگن : وقتی میبینم که کسی رژیم میگیره، ۵ کیلو وزن کم میکنه اما دوباره چاق نمیشه، دلم میخواد ببینم چطوری موفق شده. وقتی یکی از آشناهام پس از سال‌ها تنهایی عاطفی عاشق میشه، کنجکاوم تا ببینم چه شرایطی اسباب این خوشبختی رو فراهم آورده.

وقتی موسسه‌ای ۵۰ سال تمام تو زمینه تولید و عرضه‌ی کالای خاصی حرف اول رو میزنه دلم میخواد بفهمم چه شگردهایی باعث این موفقیت شده.

 

 

کتاب یک گام کوچک برای تغییر زندگی با راهنمایی‌های کاملا ساده اما موثر، عادات صحیح موفقیت رو بهتون یاد میده و تغییرات چشمگیری ایجاد میکنه.

 

شما تو این کتاب یاد میگیرین که چطور به ترسای خودتون غلبه کنین و کارها رو به تاخیر نندازین.

روش‌های کوتاه و مختصری که مطرح میشن، به تدریج ذهن شما رو آماده قدم‌های بزرگتر و در نتیجه بالاتر بردن اعتماد به نفس میکنن.

کتاب نشون میده که چطوری کشفیات بزرگ بشر
نتیجه توجه به جزئیات کوچیک بوده و چرا این جزئیات به چشم ما نیومدن. جمله و ایده معروف این کتاب برگرفته از سخن خردمندان کهنه که میگن : یه سفر هزار کیلومتری تنها با یه قدم آغاز میشه.

تو این کتاب ۷ قدم کوچیک بیان میشه. از جمله نحوه فکر کردن به اندیشه های کوچیک، اقدامات کوچیک و حل مشکلات کوچیک. دستورالعمل‌های ساده‌ی جناب رابرت مورر مسیر شما رو برای بهبود مستمر هر چیزی هموار میکنه.

این هرچیز مثلا میتونه کاهش وزن، ترک سیگار، پرداخت بدهی یا غلبه به کمرویی و غیره باشه. راجع به رابرت مورر بگیم.

دکتر رابرت مورر روانشناس بالینی و عضو هیئت مدیره دانشگاه داروسازی واشنگتنه ( Washington ). اون همچنین بنیان گذار سمینارهای علمی به نام ساینس آف اکسلنس( science of excellence ) هم هست.

رابرت در حال حاضر تو محله اسپوکان( Spokane ) واشنگتن زندگی میکنه. اگه فکر میکنین وقت تغییر زندگی ، تسلط به نقاط ضعف و ترس‌تون فرا رسیده، کافیه با یه قدم کوچیک شروع کنین و به سمت این کتاب گام بردارین.

امیدواریم تا آخر کتاب همراهمون باشین.

 

 

یه روز آقای رابرت مورر تبلیغی رو از شرکت خودروسازی لکسوس ( Lexus ) می‌بینه

 

تبلیغ داشت افتخاراتی رو بیان میکرد که کمپانی ( company ) لکسوس طی یه سال گذشته بهشون دست یافته بود. این تبلیغ جناب نویسنده رو به فکر فرو برد.

رابرت با خودش فکر کرد که چطور میشه یه شرکت خودروسازی ژاپنی همچین محصولات با کیفیتی رو به طور مداوم تولید کنه.

واسه رسیدن به جواب، اون باید به اواخر دهه ۴۰ میرفت.

چند سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم، یه آقای آمریکایی به نام ادوارد دمینگ ( Edward Deming ) به ژاپن رفت تا بهشون کمک کنه صنعت و تولیدشون رو بازسازی کنن. دکتر دمینگ در طی جنگ جهانی دوم نقش خیلی مهمی تو پیشرفت صنعت آمریکا داشت.

بنابراین ژاپنی‌ها هم مشتاق بودن که به توصیه‌هاش عمل کنن و کاری رو که میگه انجام بدن. دمینگ به کارگرای کارخونه‌های ژاپنی گفت که اگه میخوان محصولات با کیفیت تولید کنن، فقط باید یه چیز رو هر روز از خودشون بپرسن.

اون سوال کلیدی اینه : من چه قدم کوچیکی میتونم بردارم تا فرایند تولید یا کیفیت محصول رو ارتقا بدم؟ ژاپنی‌ها به فلسفه دمینگ عمل کردن و حتی بهش یه اسم هم دادن.

اونا اسمش رو گذاشتن کایزن. به کمک فلسفه کایزن، ژاپن تونست بعد از با خاک یکسان شدن تو جنگ جهانی دوم، دوباره پیشرفت کنه و تو اواخر قرن بیستم به یه ابر قدرت حوزه صنعت تبدیل بشه.

آقای رابرت مورر به این فکر کرد که چی میشه اگه کایزن تو مسیر تغییر زندگی آدما هم استفاده بشه؛ همونطور که تو ژاپن برای بهبود صنعت ازش استفاده شد.

واسه آزمایش این فرضیه، اون از مریضاش خواست که قدم‌های خیلی کوچیکی واسه تغییری که میخوان به وجود بیارن بردارن.

 

 

قدم‌هایی که شاید انقدر آسون باشن که خجالت آور به نظر بیان

 

به جای قانع کردن بیمارای کارمندش واسه تغییر شغلی که دوست نداشتن، رابرت بهشون میگفت که چند دقیقه از روز رو صرف تصور کاری کنن که آرزو دارن بهش برسن.

به جای پیشنهاد باشگاه رفتن و ورزش کردن واسه سی دقیقه، اون به مریضاش میگفت که در حین پخش تبلیغات جلوی تلویزیون واسه یه دقیقه نرمش کنن.

اگه یه مریضی میخواست کافئین رو از وعده روزانه‌اش حذف کنه، دکتر مورر بهش میگفت که هر روز یه جرعه از نوشیدنی کافئین دار رو کمتر مصرف کنه.

بیمارها نمیتونستن بهانه‌ای واسه انجام ندادن این قدمای کوچیک پیدا کنن چون انجام دادن‌شون تلاش و کوشش زیادی لازم نداشت.

به تدریج رابرت به این نتیجه رسید که قدم‌های کوچیک میتونن ما رو به سمت تغییرات خارق‌العاده‌ای هدایت کنن. بیماراش تو شغلی بودن که دوستش داشتن، به طور روزانه ورزش میکردن و کافئین رو به طور کلی از رژیم‌شون حذف میکردن.

خلاصه که کایزن امتحانش رو پس داده بود.

نسخه رابرت واسه تغییرات کوچیک دقیقا عکس چیزیه که تو تقریبا همه کتاب ها و سخنرانی‌های انگیزشی میشنویم.

معمولا بیشتر سخنرانی‌ها این رو بیان میکنن که اگه میخوایم دستاوردهای بزرگ داشته باشیم و به موفقیت‌های چشمگیر برسیم، باید قدم های بزرگ و استثنایی برداریم.

ولی برداشتن قدم های بزرگ معمولا نتیجه عکس میده چون اگرچه به نظر میاد که تو لحظه هیجان زده میشیم، اون هیجان رنگ می‌بازه و ما رو با ترس و اضطراب تنها میذاره.

ترس از قاطع نبودن و اضطراب شکست خوردن.

اینکه اگه فردا هم نتونیم به اندازه امروز تو مسیر موفقیت گام برداریم چی؟ اینکه اگه تحصیل رو رها کنیم تا یه کسب و کار راه بندازیم، تازه اونجاس که می‌فهمیم که چقدر تلاش نیازه تا یه بیزینس( business ) رو شروع کنیم و ترس، اضطراب و نگرانی درونمون به وجود میاد.

تازه قضیه به این جا ختم نمیشه.

 

 

وقتی مغزمون این احساسات رو شناسایی میکنه

 

ناحیه‌ای از اون که بهش میگیم ناحیه آمیگدال( amygdala ) فعال میشه و پاسخ مبارزه یا فرار میده.

وقتی پاسخ مبارزه یا فرار فعال میشه، ما از فکر کردن منطقی درباره اهداف بلند مدت‌مون دست بر میداریم و دنبال سریع ترین راه واسه کاهش احساس اظطراب، نگرانی و ترس میگردیم.

هزاران سال قبل این واکنش وقتی فعال میشد که انسان‌های اولیه باید از دست حیوونای وحشی فرار میکردن.

مثلا یه ببر می‌دیدن و با این پاسخ ذهنی با تمام وجود می‌دویدن. ولی امروزه این واکنش غالبا باعث حواس پرتی و انحراف از مسیر اصلی و انتخاب فعالیت‌های آسون و راحت میشه.

ما میتونیم ترس از اینکه مردم محصول‌ تولیدی‌مون رو دوست نداشته باشن رو از بین ببریم اگه کارها رو به تعویق بندازیم یا سرمون رو با شبکه‌های اجتماعی گرم کنیم. میتونیم ترس از رفتن به باشگاه و ضعیف‌تر به نظر اومدن از بقیه رو از بین ببریم اگه فقط رو صندلی راحت‌مون بشینیم و یه کاسه بستنی بخوریم و تلویزیون نگاه کنیم.

پس چرا کایزن یه استراتژی ( strategy ) موثر واسه تغییره؟

وقتی از کایزن استفاده میکنیم، قدم‌های خیلی خیلی کوچیک برای رسیدن به هدف برمیداریم. درواقع خیلی سوسکی از ساز و کار ترس آمیگدالا جون سالم به در می‌بریم و از فعال شدن پاسخ مبارزه یا فرار جلوگیری میکنیم.

این کار موجب میشه که دیگه مجبور نباشیم خودمون حواس خودمون‌ رو پرت کنیم و علاوه بر اون باعث میشه که بدون ترس از شکست تصمیم بگیریم و فعالیت‌هایی که میخوایم رو انجام بدیم.

 

 

هرچی قدم‌های بیشتری برداریم، سریع‌تر پایه های به وجود آوردن عادات خوب رو میسازیم

 

رابرت میگه : با کایزن، مقاومت شما در برابر تغییر کم‌تر و کم‌تر میشه.

وقتی واسه اولین بار از تغییر وحشت زده شدین، نرم افزار ذهنی جدید شما باعث میشه که به جای فرار، به سمت هدف نهایی‌تون با سرعتی حرکت کنین که حتی فراتر از انتظارتونه.

اگه میخواین که نیروی خارق‌العاده کایزن رو تجربه کنین، اینجا دو راه رو واسه شروع با هم بررسی میکنیم. اول‌؛ شروع کنین از خودتون سوالای جزئی بپرسین.

وقتی مایکل اونداتیه ( Michael Ondaatje ) نویسنده برگزیده برنده جوایز ادبی میخواست واسه کتاب جدیدش یه شخصیت دوست داشتنی خلق کنه، به این فکر نکرد که چطور میتونم یه شخصیت جذاب بسازم که خواننده‌ها ازش خوششون بیاد و باهاش حال کنن.

اون به سادگی به یه صحنه مثل صحنه یه سانحه هوایی فکر کرد و از خودش چندتا سوال کوچیک و دقیق پرسید. مثلا اینکه کی توی هواپیماس؟‌ چرا اونجاست؟ اصلا علت سقوط هواپیما چیه؟ این سوالا، سوالای کوچیک اما مهمین.

ذهن ما با پیدا کردن جواب واسه این جور سوالا سرگرم میشه و از اون طرف، ما رو به هدف‌مون نزدیک‌تر میکنه.

مثلا وقتی دارین یه کتاب میخونین تا چیزی ازش یاد بگیرین و زندگی‌تون رو ارتقا بدین، خوبه که از خودتون بپرسین عنوان کدوم فصل‌ها واستون جالب هستن.

بعد از باز کردن کتاب و پیدا کردن یه عنوان فصل جالب، از خودتون بپرسین چه داستان یا مثال جالبی تو این بخش اومده بود.

خیلی زود اون داستان رو هم پیدا میکنین و همین باعث ایجاد سوالای بیشتری میشه. در نهایت کتاب رو به اتمام میرسونین در حالی که اون رو به ترتیب و مثل بقیه آدما نخوندین.

 

 

دقت کنین که این کار چقدر متفاوته با وقتی که از خودتون بپرسین من چطور میتونم کل این کتابو بخونم و زندگیم رو ارتقا بدم

 

این سوال، کار رو بزرگش میکنه و معمولا اون رو به تعویق میندازین تا وقتی که زمان آزاد بیشتری داشته باشین یا احساس کنین که میتونین این کارو انجام بدین.

بنابراین دفعه بعد که فهمیدین دارین از خودتون سوالای گنده گنده میپرسین و احساس اضطراب داره سراغتون میاد، سوال‌ رو به بخش‌های کوچیک تقسیم کنین.

از سوالایی مثل این استفاده کنین که مثلا کوچیک‌ترین قدم بعدی چیه؟ یا واسه شروع، چی کار میتونم انجام بدم؟ دومین راه واسه ایجاد ذهنیت کایزن، اینه که روی پاداش‌های کوچیک تمرکز کنین.

تو کتاب، رابرت راجع به یه تاجر به اسم جک استاب ( Jack Stubb ) صحبت می‌کنه که به آرتریت روماتوئید ( arthritis rheumatoid ) شدید مبتلا شد و با حدود ۲۰ مفصل متورم تو بیمارستان بستری شد.

آرتریت روماتوئید همون روماتیسم مفصلی خودمونه. خلاصه دکترا به جک توصیه کردن که دیگه هیچ وقت سمت ورزش نره ولی جک کله شق بود.

اون شروع به برداشتن قدم‌های کوچیک کرد و به خودش پاداش‌های کوچیک داد. چه جوری؟‌ جک هر روز صبح به خودش میگفت که تمام کاری که باید بکنه اینه که از تو تختش بلند شه.

وقتی از تو تخت بلند و سرپا میشد، به خودش یه جمله انگیزشی میگفت و خودش رو تشویق میکرد. مثلا میگفت ماشاالله جک. بعد به سمت باشگاه راه می‌افتاد با این انگیزه که یه گفت و گوی لذت بخش با آدمای اون‌جا داشته باشه.

وقتی جک به باشگاه میرسید اولاش فقط واسه دو دقیقه رو تردمیل ( treadmill ) راه میرفت و بیشتر از خودش تعریف میکرد و به خودش انگیزه می‌داد.

رابرت میگه وقتی جک رو ملاقات کرد، اون تو دهه هفتم زندگیش بود و جایزه بدنسازی مستر ورلد ( Mr.world ) رو تو رده سنی خودش برنده شده بود. با این تفاسیر متوجه میشیم که استفاده از پاداش‌های کوچیک میتونه خیلی موثرتر از دستاوردهای بزرگ باشه.

به جای تمرکز روی رضایت از تموم کردن یه مسابقه ماراتون ( marathon ) ، روی پاداشی تمرکز کنین که موقع تموم کردن هر مایل به دست میارین.

این پاداش میتونه پخش شدن آهنگ مورد علاقه توی ذهن‌تون باشه. با پرسیدن سوالای کوچیک و استفاده از پاداش های کوچیک که شاید از دور احمقانه به نظر برسن، شما در واقع میتونین یه استراتژی خارق‌العاده رو به کار بگیرین تا به اهداف بزرگی برسین.

چیزی که شنیدین، لب مطلب کتاب یک گام کوچک برای تغییر زندگی اثر رابرت مورر بود. رابرت خیلی از استراتژی‌های کایزن رو تو این کتاب جمع آوری کرده که شما میتونین واسه ایجاد تغییر تو زندگی‌تون ازشون استفاده کنین.

 

لطفاً نظرها، پیشنهادها و پاسخ خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در بخش نظرات (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.

دیدگاه خود را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.