در دنیای امروز موجی از اندوه، افسردگی، خشم، هراس و وسواس به زندگی انسان هجوم آورده و اجازه نمیدهد که بشر امروز طعم شیرین آرامش، سلامتی و حس و حال خوب را تجربه کند. در این بین بسیاری از دانشمندان، روانشناسان و مشاوران تلاش میکند که این احساسات بد را از انسان دور کنند و تاکنون اقدامات خوبی هم انجام دادهاند. کتاب گندزدایی از مغز یکی از آثار درجه یک و بسیار خوبی است که به ما کمک میکند با استفاده از علم و دانش، خودمان از از شر این احساسات بد رها کنیم. کتاب گندزدایی از مغز یکی از کتابهای بینظیر روانشناسی و مدیریت فردی است که فیث جی هارپر (Faith G. Harper) آن را بر اساس پژوهشهای عالی و کاملاً علمی نوشته است. در صورتی که بتوانید راهکارهای این کتاب انگیزشی را به کار ببندید، مطمئن باشید که کمک زیادی به خودتان و اطرافیانتان خواهید کرد. در صورتی که تمایل دارید با مهمترین درسهای این کتاب ارزشمند آشنا شوید، تا پایان این مقاله با ما همراه بمانید.
آشنایی با فیث جی هارپر، نویسنده کتاب گندزدایی از مغز
فیث جی هارپر یکی از مشاوران حرفهای است که در تگزاس آمریکا فعالیت میکند و تاکنون از طریق دانش و تخصص خود به انسانهای بسیاری کمک کرده است. وی تحصیلات عالی و دانشگاهی خود را در زمینه روانشناسی و مشاوره گروهی پشت سر گذاشته و در نهایت موفق شد که در سال 2008 دکترای خودش را در رشته مشاوره آموزشی به اتمام برساند. وی از سال 2008 تاکنون فعالیتی مداوم و مستمر در زمینه روانشناسی و مشاوره داشته است.
جذابیت کار او به خاطر طنزی است که با دانش و آموزههای روانشناسی خودش ترکیب میکند. در این مقاله قصد داریم نگاهی کلی و جامع به کتاب گندزدایی از مغز داشته باشیم و آموزههای این نویسنده کاربلد و دانا را با هم مرور کنیم. در صورتی که شما هم تمایل دارید با کمک گرفتن از دانش از شر افسردگی، خشم، نگرانی، هراس و وسواس رها شوید و بر روی رشد فردی خود کار کنید، تا پایان این مقاله با ما همراه بمانید.
مهم ترین درس های کتاب گندزدایی از مغز
واقعیت این است که مغز ما پیچیده زیادی دارد و سر درآوردن از کارش به این راحتی نیست. دانشمندان، متخصصان و روانشناسان همواره در تلاش بودهاند که با ترفندهای خود مغز را سادهسازی کرده تا بتواند از کار آن اطلاع پیدا کنند. خانم فیث جی هارپر هم یکی از همین متخصصان است که برای نوشتن این کتاب تحقیقات زیادی انجام داده تا در نهایت موفق شده، اطلاعات مهمی در مورد این عضو بسیار مهم از بدن کسب کند. وی نتیجه مطالعات خودش را به زبانی طنزآلود و جذاب در کتاب گندزدایی از مغز بیان کرده و مترجم این کتاب هم در انتقال لحن طنزآمیز این کتاب بسیار موفق بوده است. در ادامه چند مورد از درسهای مهم این کتاب را مرور و بررسی خواهیم کرد:
1. وظیفه مغز این است که بقای ما را تضمین کند
خانم فیث هارپر پس از تمام مطالعاتی که روی مغز انجام داد، به نتایج خیلی مهمی رسید و در کتاب گندزدایی از مغز هم تلاش میکند که این نتایج را به بهترین و حرفهایترین شکل ممکن بیان کند. یکی از نتایج مهمی که او به آن رسید این بود که مغز، وظیفه دارد که به بهترین شکل از ما حفاظت کند و جلوی آسیب دیدن ما را بگیرد. در کتاب گندزدایی از مغز میخوانیم:
این مغز بينوا فقط کار خودش را انجام داده و تلاش کرده از بهترین راهی که بلد است، شما را از آسیب حفظ کند.
جالب است بدانید که وقتی مغز میخواهد به بهترین شکل از ما محافظت کند، گاهی رنج و مشکل تولید میکند و با ایجاد احساسات بد و منفی در وجود ما سعی میکند که خاطرات این مشکلات و رنجها را در وجود ما زنده نگه دارد. اینجاست که مسائلی مثل استرس، اضطراب، افسردگی، وسواس و غیره در ما به وجود میآید.
گاهی موارد اگر به روابط خود نگاه کنید، میبینید که از شنیدن یک سخن مشخص خشمگین میشوید. این در حالی است که طرف مقابل منظور بدی از بیان آن جمله نداشته ولی چون مغز شما بر اساس سوابق خودش اقدام میکند، ممکن است تشخیص دهد که چنین صحبتی در گذشته عواقب خیلی بدی داشته و به همین خاطر ناگهان واکنش میدهد.
بنابراین اولین درسی که میتوانیم از کتاب گندزدایی از مغز بگیریم این است که وظیفه مغز ما، محافظت از بقای ما است. از این رو خیلی از فرمانها و دستورهایی که به ما میدهد به این دلیل است که برای ما نگران است و میخواهد مشکلی برای ما پیش نیاید و بقای ما به خطر نیفتد.
2. کمی از سازوکار مغز اطلاع پیدا کنیم
هدف خانم هارپر از نوشتن این کتاب این است که با چراغ قوه روی نقاط تاریک مغز ما نور بتاباند و از سازوکار آن سردربیاورد. وقتی ما بدانیم که مغز از چه بخشهایی تشکیل شده و چگونه عمل میکند، میتوانیم خیلی راحتتر با آن کنار بیاییم، آن را درک کنیم و در تصمیمهای خودمان آگاهانهتر و هوشمندانهتر عمل کنیم. در این بخش از مقاله میخواهیم نگاهی به سازوکار مغز و اساس تصمیمگیری در آن داشته باشیم. مغز ما از سه بخش اصلی تشکیل شده که این سه بخش نقش بسیار مهمی در تصمیمگیری و اقدامات ما ایفا میکند:
بخش اول: قشر پشت پیشانی
بخش اول، قشر پشت پیشانی است که رابین شارما در کتاب باشگاه پنج صبحی ها به آن، قشر پیش پیشانی میگوید. این بخش در واقع قسمت منطقی و آگاه مغز است و مطالعات نشان داده که یکی از جدیدترین بخشهایی است که در هزارههای اخیر تشکیل شده است. این بخش رفتارهای ما را کنترل میکند و به ما میگوید که چه کاری را انجام دهیم و سراغ کدام دسته از کارها نرویم.
بخش دوم: بادامک
بخش بادامک یا بادامه، حس و احساس ما را نسبت به خاطرات و گذشته ما میسازد. در واقع این بخش نوعی آژیر خطر در دست خود دارد. به بیان سادهتر وقتی با رویدادی روبرو میشویم که در گذشته تجربه و احساس بدی از آن داشته باشیم، ناگهان بادامک وارد بازی میشود و به ما میگوید:
دوباره که داری به همان موقعیت گذشته نزدیک میشوی. نگرانت هستم و نمیخواهم دوباره به خودت آسیب بزنی.
در واقع بادامه یا بادامک، یک انبار است که در آن انبوهی از سند و مدرک و پرونده وجود دارد و هر کدام از این پروندهها هم مربوط به یک اتفاق خاص است. بعضی از کسانی که در کار آزاد و شخصی ورشکسته میشوند، سراغ یک شغل دولتی میروند و وقتی اسم کار آزاد و ریسک میآید، حالشان بد میشود. این موضوع دقیقاً تقصیر بادامک است؛ چون خاطره شکست به قدری برایش تلخ بوده که حتی اجازه نمیدهد اسم آن خاطرات بیاید. در کتاب گندزدایی از مغز یک خصوصیت جالب برای بادامک ذکر شده که با هم میخوانیم:
بدتر از همه اینکه بادامک نامرد فرقی بین خوب و بد نمیگذرد و وقتی پای محافظت از ما به میان بیاید از خیر آنها که خیلی خوبند میگذرد.
اجازه دهید که کمی بیشتر پیرامون این جمله و خصوصیت بادامه توضیح دهیم. فرض کنید که کسی به شما شاخه گلی میدهد. اگر این گل با یک بوی خوب و مطبوع به شما داده شود، قطعاً از دریافت آن سرشار از سرخوشی میشوید. اگر حین گل دادن حس خوبی به شما دست داد و پس از دریافت گل هم با یک پیشنهاد ازدواج سوپرایزکننده روبرو شدید، قطعاً از آن به بعد هر موقع کسی به شما گل داد، خیلی خوشحال میشوید؛ چون قبلاً خاطره بسیار خوبی از گل گرفتن دارید.
حال فرض کنید که در روز فوت عزیزتان، کسی یک شاخه گل سرخ به شما میدهد و گرفتن این گل سرخ برای شما در آن روز سخت، چندان گوارا نیست؛ چون عزیزتان فوت کرده و هیچ چیز نمیتواند در آن روز شما را خوشحال کند. جالب است که این بادامک نامرد، دیگر هر موقع گل سرخ دیدید یا کسی به شما گل سرخ داد، اوقاتتان را تلخ میکند؛ چون احساس میکند که دوباره اتفاق بدی افتاده و میخواهد از شما حفاظت کند.
بخش سوم: ساقه مغز
ساقه مغز قدیمیترین بخشی است که در مغز انسان وجود دارد و از ابتدای حضور بشر روی زمین تا به امروز رشد و تکامل پیدا کرده است. این بخش اصلاً شوخی ندارد و اگر بادامک دستش را روی آژیر خطر بگذارد و هشدار دهد، ساقه ابتدا بخش پشت پیشانی را تعطیل میکند، سپس وارد میدان میشود و همان کاری را انجام میدهد که زندگی و بقای ما را تضمین کند.
همان گونه که گفتیم بخش ساقه از زمان غارنشینی تاکنون با ما همراه بوده و تمام رنجها و دردهای ما را دیده و به همین خاطر همین است که تا کمی احساس خطر میکند، سر از پا نمیشناسد و به میدان میآید تا از ما محافظت کند. ساقه مغز، خیلی حساس است و فرق بین یک شیر وحشی و یک مشکل کوچک را نمیداند و به محض اینکه یک مسئله کوچک برای ما پیش میآید، احساس میکند که در جنگل هستیم و یک جانور وحشی به ما حمله کرده و تمام تلاشش را میکند که از ما حفاظت کند.
انسان هوشیار و هوشمند نباید مثل انسانهای اولیه عمل کند. او میداند که در دنیای مدرن دیگر خبری از جانور وحشی نیست و به همین خاطر میتواند مشکلات را با استفاده از قشر پشت پیشانی خودش حل کند. انسان هوشمند و مدرن اجازه نمیدهد که بادامک بیش از حد احساس خطر کند و در نهایت ساقه مغز را وارد میدان عمل کند.
3. مغز ما در مرزبندی مسائل و رویدادها ضعیف است
در کتاب گندزدایی از مغز خانم هارپر تمام کوشش خود را کرده که به مخاطب بگوید در دنیای امروز در بسیاری از موارد ما نیازی به استفاده از ساقه مغز نداریم و باید سعی کنیم که این بخش را کمتر وارد عمل کنیم. استفاده از ساقه مغز باعث ایجاد وسواس، نگرانی و اضطراب میشود و به قشر پشت پیشانی اجازه نمیدهد که کار خود را به خوبی انجام دهد. هر چه توانایی شما در مدیریت بخش بادامک بیشتر باشد و هر چه بتوانید بخش پشت پیشانی را تقویت کنید، میتوانید به انسان موفقتری تبدیل شوید و جسم و روانی سالمتر داشته باشید. هر چه قشر پشت پیشانی قویتر باشد ما میتوانیم تصمیمهای بهتری بگیریم و در هنگام تصمیم گیری بر اساس زمان حال عمل کنیم و کاری به گذشته نداشته باشیم.
پیش از این هم بیان کردیم که مغز، وظیفه اصلی خودش را حفاظت از ما و کمک به بقا و زنده ماندن ما میداند. مغز اصلاً کاری ندارد که ما در مسیر پیشرفت و موفقیت هستیم یا داریم روند نزولی را طی میکنیم. مغز فقط این را میداند ما تحت هر شرایطی باید زنده بمانیم. مغز توانایی و قدرت چندانی برای مرزبندی اتفاقات و رویدادها ندارد و همه ریسکها (ریسک یک حیوان وحشی یا ریسک شکست در کسب و کار) را یکسان در نظر میگیرد. درست است که گاهی مواقع بخش بادامه واقعاً کار مهمی انجام میدهد (مثلاً هنگام رانندگی و عکس العملهای مناسب) ولی گاهی مواقع هم دست و پای ما را میبندد و نمیگذارد رشد و پیشرفت کنیم.
این شما هستید که برای رشد و پیشرفت و تعالی باید قشر پشت پیشانی را تقویت کنید و این بخش را به یک بخش قدرتمند تبدیل کنید. وقتی قشر پشت پیشانی تقویت شود میتواند با بادامه خیلی خوب مذاکره کند و او را مجاب کند که ساقه مغز را از خواب بیدار نکند. فرض کنید که قصد راه اندازی یک کسب و کار را دارید. بخش بادامه در این زمان خیلی سریع وارد عمل میشود و ریسکهای موجود در مسیر کارآفرینی را به شما یادآوری میکند ولی شما که فردی دانا و هوشمند هستید، قشر پشت پیشانی خود را به دیدار بادامک میفرستید و به او میگویید که هیچ اتفاقی نمیفتد و با تلاش، کوشش و پشتکار همه مشکلات حل خواهد شد. با این کار است که رشد و پیشرفت میسر خواهد شد.
4. بیایید احساسات بد خود را درک و کنترل کنیم
برای کنترل احساسات بد و منفی مسیر بسیار شفاف و روشنی پیش روی ما قرار دارد که در ادامه به آن اشاره شده است:
اگر احساسی بد و منفی دارید، آن را پنهان نکنید، بلکه درباره آن سخن بگویید؛ زیرا همین سخن گفتن قدرت آن را کم میکند. در این گام باید برای خودمان تعریف کنیم که چه اتفاقی افتاد که این احساس منفی در ما به وجود آمد.
دومین مسئله این است که ببینیم این احساس یا رویداد، چه تأثیری روی ما دارد. در واقع باید این احساس منفی را لمس کنیم. در این مرحله باید احساسات و باورمان را در مورد آن رویداد بد یا احساس منفی بگوییم.
در گام سوم باید بررسی کنیم و ببینیم این رویداد چگونه اکنون ما را تحت الشعاع قرار میدهد. در واقع در این مرحله باید اثر آن احساس منفی را بررسی کنیم.
در مرحله آخر باید با این احساس منفی یا رویداد مواجه شویم. در واقع پس از پایان این مرحله ما این احساس منفی را میشناسیم، منشأ آن را میدانیم، تأثیر آن را درک میکنیم و میتوانیم با آن مواجه شویم.
بهترین ترجمه کتاب گندزدایی از مغز
کتاب گندزدایی از مغز به شما کمک میکند که تلنگری به ذهن خودتان بزنید و تمام عوامل منفی و نامناسب را از ذهن خود پاک کنید. در واقع این کتاب ابزاری برای زدودن گندها و آلودگیهای مغزی است. خانم فیث هارپر تلاش کرده آموزههای خود را با زبان طنز بیان کند و آقای علی دیمنه، واقعاً از پس ترجمه این کتاب ارزشمند برآمده و این کتاب را به بهترین شکل ترجمه کرده است. ترجمه آقای دیمنه را بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به بازار عرضه کرده است.
شما هم می توانید مغز خود را گندزدایی کنید
در دنیای امروز خوشبختانه دانشمندان و متخصصان راههایی برای رهایی از احساسات منفی و بد کشف کردهاند. یکی از این دانشمندان خانم فیث جی هارپر است که در کتاب گندزدایی از مغز تلاش کرده راهکارهایی برای رهایی از این احساسات ارائه دهد. در صورتی که تمایل دارید با تعالیم او آشنا شوید، حتماً این کتاب ارزشمند را مطالعه کنید.
آیا این مقاله برای شما مفید و سودمند بود؟ اگر پاسختان مثبت است پیشنهاد میشود مقاله خلاصه کتاب طرز فکر را مطالعه کنید. این کتاب هم به شما کمک میکند نگرشی درست و واقعبینانه نسبت به موقعیتها و رویدادهای زندگی خود داشته باشید. تاکنون کتاب گندزدایی از مغز را مطالعه کردهاید؟ مهمترین درسی که از این کتاب گرفتید چیست؟ تاکنون کتابی در زمینه رهایی از احساسات منفی مطالعه کردهاید؟ شما از چه روشها و راهکارهایی برای رهایی از این احساسات استفاده میکنید؟ لطفاً نظرها و پیشنهادهای خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
لطفاً نظرها، پیشنهادها و پاسخ خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در بخش نظرات (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.