معرفی و خلاصه خلاصه رایگان : تاب برنده شدن
? همه میگن وقتی باختی و خوردی زمین سریع بلند شو و به مسیر ادامه بده اما تیم گروور مخالفه! گروور توی این کتاب میگه بعد از باخت، سریع بلند نشو، به جاش چند دقیقه بشین و فکر کن چی شد که باختی؟ چی باعث سقوطت شد؟ اگه دنبال یه کتاب متفاوت درباره موفقیت هستی، این خلاصه صوتی رو حتما گوش کن
خلاصه متنی رایگان کتاب برنده شدن
همه میخوان برنده بشن
اما برای اینکه بدونی چه جوری برنده بشی، باید بدونی که چه جوری ببازی.
چون بیشتر از اینکه برنده بشیم، میبازیم. همه میگن وقتی باختی باید سریع پاشی، دوباره روی پاهات وایسی و ادامه بدی ولی گرُوِر با این مخالفه. اون میگه بعد از اینکه شکست خوردی یا وقتی زمین خوردی، یک دقیقه همونجا بمون و به این فکر کن که چرا باختی، چی باعث سقوطت شد؟
چون اگه همون لحظه برگردی، بارها و بارها به همون روش میبازی.
برنده شدن در مورد جام و مدال و افتخارات نیست، در مورد موانعه، در مورد چالشهاست، در مورد سختیایه که برای رسیدن به هدف تحمل میکنید.
«برنده شدن» یک کتاب فوق العادهست که بهتون یاد میده چه جوری برنده بشید و چه جوری پای هدفی که دارید، وایسید
تیم گرور (Tim Grover) به مدت 15 سال مربی تمرینات بدنی «مایکل جردن» و 9 سال هم مربی «کوبی برایانت» بود .گرور به ام.جی (مخفف مایکل جردن) و کوبی یاد میداد که چجوری بدنهاشون رو برای مسابقه آماده کنند. اما ام.جی و کوبی اینکه چطور میشه برنده شد رو به تیم گروور یاد دادن.
چیزی که اون یاد گرفت میتونه خارج از بسکتبال و توی زندگی هم استفاده بشه. اینکه چطور در شغل موردعلاقهمون، در قراردادها و یا در یک رقابت برنده بشیم.
تصور کنید پیروزی بعدی شما توی یک گاوصندوق قفل شده. «بُرد» هم اسم یک شخصیت افسانهایه که اون ترکیب رو در اون گاوصندوق نگه میداره. «ُبرد» هفت روز هفته توی 24 ساعت شبانه روز کارهای شما رو زیر نظر میگیره و ارزیابی میکنه.
اگر شما حاضر باشید بهاشو بپردازید و به این سه تا سوال درست جواب بدید، شاید «ُبرد» اون ترکیب موجود در گاوصندوق رو به شما بده.
1-آیا حاضری روی خودت شرط بندی کنی؟
2-آیا حاضری به نیمه تاریکت نفوذ کنی؟
3-آیا حاضری یک زندگی نامتعادل داشته باشی؟
سوال اول:آیا حاضری روی خودت شرطبندی کنی؟
در سال 1990 تیم «شیکاگوبولز» (Chicago Bulls) در مرحله حذفی به تیم «دیترویت پیستونز» (Detroit Pistons) باخت. و منتقدین گفتن مایکل جردن هرگز نمیتونه از پس بازی فیزیکی با پیستونز بربیاد.
در اون تابستون مایکل جردن 15 پوند ماهیچه به عضلاتش اضافه کرد. اما بعد منتقدین گفتن این اضافه کردن وزن عضلانی روی پرتابش اثر مخرب میذاره .
اما جردن یکسال تمام به اضافه کردن عضلاتش ادامه داد و این باعث شد که درصد پرتاب هاش بالاتر بره و پیستون ها رو در اولین مسابقه قهرمانی شکست بده.
زمانی که کوبی برایانت (Kobe Bryant) تصمیم گرفت که بعد از اتمام دوره دبیرستان به دانشگاه نره و مستقیم بره به «NBA»، همه فکر میکردن این کار یک اشتباهه .
اما درست 4 سال بعد کوبی اونقدر درNBA تجربه به دست آورد که به «لس آنجلس لیکرز» (Los Angeles Lakers) کمک کرد سه تا قهرمانی پیاپی داشته باشند.
بعد ازون همه به کوبی گفتن که بدون وجود «شکیل اونیل» (Shaquille O’Neal) یکی دیگه از بازیکنای تیم، نمیتونی بازی رو ببری .بنابراین کوبی مدل بازی خودش رو تغییر داد و تونست بدون وجود شکیل دو تا عنوان قهرمانی دیگه رو هم از آن خودش کنه.
و در نهایت اکثر مردم فکر میکردن که کوبی فقط توی بسکتبال موفقه و توی صنعت سرگرمی حرفی برای گفتن نداره، اما کوبی کمتر از دو سال بعد از بازنشستگیش برای ساخت یک فیلم کوتاه به اسم «بسکتبال عزیز» برنده اسکار شد.
«ُبرد» همیشه داره شما رو تماشا میکنه تا ببینه آیا زمانی که بقیه به شما اعتماد ندارن، به خودتون اعتماد دارید یا نه!
زمانی که بعضیا به توانایی شما در برد شک میکنند، اساساً دارن علیه شما شرط میبندن.
سوال اینه که آیا شما اعتماد به نفس اینو دارید که طرف دیگه شرط بندی باشید و روی خودتون شرط ببندید؟
سوال دوم: آیا حاضری به نیمه تاریکت نفوذ کنی؟
همه آدما یک نیمه تاریک دارن اما هرکسی دلش نمیخواد به وجود اون اقرار کنه. نیمه تاریک کوبی اونقدر بزرگ بود که شخصیت خاص خودش رو می طلبید. مامبای سیاه (نوعی مار)
کوبی زمانی که میخواست حواسپرتیهاشو کنار بذاره و عملکردش رو به سطح بالاتری برسونه تبدیل به مامبای سیاه میشد.
جردن هم با یادآوری ناامیدیش هنگام جدا شدن از تیم بسکتبال دبیرستانش، دست گذاشت روی نیمه تاریکش. درد این اتفاق براش اونقدر عمیق بود که 31 سال بعد، در تالار توی سخنرانیش دربارش صحبت کرد.
گرووِر میگه: تمام ناامیدیهای زندگیتونو قبول کنید. همه کسایی که بهتون نه گفتند، همه کسایی که شما رو اذیت کردند. همه موقعیتهای شغلیای که از دست دادید، همه مسابقاتی که باختید .تمام دفعاتی که بقیه به شما گفتند که به اندازه کافی خوب نیستید.
تصور کنید همه اون آدما در مقابل شما دورتادور یک میز خیالی نشستن. حالا به ترتیب دستتون رو روی هرکدوم نگه دارید و به تک تکشون فکر کنید و یک ارتباط ذهنی برقرار کنید تا بفهمید هر کدوم چه احساسی رو در شما ایجاد میکنند.
احساس گرما، حالت تهوع، سرما، هیچی. گرمای شدید .آره این خودشه .این سوخت شماست. همونی که حتی بدون اینکه لمسش کنید شما رو میسوزونه .اون سوخت نیمه تاریک شماست.
اون زره مرد آهنی، دستبند زن شگفت انگیز، سپر کاپیتان آمریکا، چکش ثور (thor) و ماسک بتمنه .اون ابر قدرت شماست .
زمانی که شما دست میذارید روی نیمه تاریکتون، در واقع یک تکونی به انرژیتون میدید که باعث میشه اون لحظه احساس عصبانیت کنید، اما خیلی زود این عصبانیت به تمرکزی شدید تبدیل میشه و یک انگیزه درونی بهتون میده.
نیمه تاریک شما میتونه انرژیای به شما بده تا با کمک اون موانع ذهنیتون رو از بین ببرید و عملکرد خودتون رو به سطح بالاتری برسونید.
بنابراین «برد» میخاد بدونه که آیا شما حاضرید پا به نیمه تاریک وجودتون بذارید تا عملکردتون رو ارتقا بدید و به برد بعدیتون دست پیدا کنید یا نه؟
سوال سوم: آیا حاضرید یک زندگی نامتعادل داشته باشید؟
زمانی که تیم گرور داشت چمدونشو میبست تا با مایکل جردن یک سفر جادهای طولانی بره، دختر پنج سالهش گفت: بابا برای چی تو باید اینهمه سفر کنی؟
تیم گفت من برای کارم سفر میکنم. برای اینکه بتونم از تو و مادرت مراقبت کنم و براتون غذا تهیه کنم.
دخترش برای چند لحظه ساکت شد و بعد گفت: اگر من کمتر غذا بخورم، تو میتونی بیشتر خونه بمونی؟
گرور حسی داشت که انگار همین الان یک کامیون بزرگ بهش زده باشه؛ مجبور شد روشو برگردونه تا دخترش اشک هاشو نبینه.
گرووِر توی کتابش میگه:
اگه این صحنه یک فیلم سینمایی بود، پدر بعد از این لحظه تکوندهنده، تصمیم میگیره دیگه هیچوقت سفر نکنه. اون دیگه هیچوقت مسابقات دخترش تو مدرسه یا بازی والیبالش رو از دست نمیده .اون دیگه هیچوقت مجبور نیست ازون سر دنیا به خونهش زنگ بزنه تا جشن تولد دختر کوچولوش رو تبریک بگه.
اما من همچنان به بستن چمدونم ادامه دادم. چرا؟ چون «بُرد» میخواد که برای هدفت وسواس داشته باشی، در غیر این صورت شخص دیگهای رو برای پیروزی توی این هدف انتخاب میکنه.
شما باید با خودتون صادق باشید، من میدونستم اون چی میخواد بگه؛ اما من باید اونلحظه خودخواه میبودم و تنها دلیلشم این بود که مسیر و هدفی داشتم که میخواستم اون بهش برسه و ببینه
هرچقدر بیشتر وانمود کنید ک همه چیز رو تحت کنترل دارید و میتونید همه چی رو باهم داشته باشید، شانس کمتری برای داشتن اونا دارید.
اگر خواید برنده بشید، در ازاش وقت کمتری برای در کنار خانواده بودن، دوستاتون، سرگرمی و یا اوغات فراغت خواهید داشت.
برنده شدن نیازمند اینه که شما تعادل زمانتون رو ببرید سمت یک کار
یعنی بخش زیادی از زمانتون رو فقط به یک بعد از زندگیتون اختصاص بدید.
خیلیها ممکنه شما رو وسواسی، خودخواه یا سر به هوا خطاب کنن. میتونید با این شرایط زندگی کنید؟ «بُرد» میخاد بدونه.
اگه شما به هر سه تا سوال درست جواب دادید، «بُرد» رو متقاعد کردید که اون ترکیب پیروزی یا رمز اون گاوصندوق رو برای برد بعدیتون بهتون بده.
ممکنه فکر کنید که میتونید برای همیشه برنده باقی بمونید؛ اما وینینگ رمز رو هرروز عوض میکنه. شما ممکنه امروز احترام «ُبرد» رو بدست آورده باشید، اما «ُبرد» هیچ وفایی نداره.
گرور میگه «ُبرد» رو نمیشه صاحب شد، ما فقط میتونیم اون رو اجاره کنیم. مهم نیست که بابتش چه بهایی میدیم، هربار باید همه این بها رو دوباره از اول بپردازیم.
دقیقاً همینجوریه، بعد از اینکه برنده شدید و به اون قلهای که میخواستید رسیدید، فردا صبحش که از خواب بیدار میشید، دوباره باید برگردید پایین کوه و برای پیروزی بعدیتون، دوباره از تمام اون فراز و نشیبها عبور کنید تا به قله برگردید.
حالا این سوال پیش میاد که چرا باید مدام از اول شروع کرد و هربار این شرایط سخت رو تحمل کرد تا به پیروزی بعدی رسید؟
ما متولد شدیم برای برنده شدن. به همین دلیله که بعد از هر برد، مغزمون حجم زیادی از رضایت و غرور رو به ما پاداش میده که با هیچ چیزی عوضش نمیکنیم.
اما مهمتر از اون اینه که برنده شدن جاودانگی میاره.
بردهای شما ترکیبی از اونچه ساختید و تاثیری که روی اطرافیانتون گذاشتید رو نشون میده.
وقتی که پا به سن میذارید، بردهاتون تو حافظه شما باقی میمونه اما باختها همه محو میشن.
شما باید پیروزیهای خودتون رو تا زمانی که زندهاید براتون باارزش باشه و قدرشو بدونید؛ و زمانی که از دنیا میرید بقیه داستان پیروزیهاتون رو نقل میکنن؛ اما اگه میخواید نسخهی جاودان پیروزی رو تجربه کنید باید بتونید با حس فوریت و نیاز زندگی کنید.
انگار که الان باید به دستش بیارم.
گرور میگه: دست بردارید از اینکه خودتون با تعجب کنار وایستید و موفقیت دیگران رو تماشا کنید.
کی نوبت شما میرسه؟ نوبت شما همین الانه.
اهداف بلندمدت خیلی خوبن، اما به کسی وعده داده نشدن.
مهارتها و فرصتهای شما همه تاریخ انقضا دارند. بزرگترین اشتباهی که ما توی زندگی میکنیم اینه که فکر میکنیم وقت زیاد داریم. من همیشه با کوبی راجع به این صحبت میکردم.
چقدر دوست داشتم که اشتباه میکردم اما حق با من بود. هر وقت فکر کردید که وقت زیادی دارید، بهش فکر کنید. من هرروز درین باره فکر میکنم.
این خلاصهای از کتاب «برنده شدن» نوشته تیم گرور بود (Tim Grover) که با هم شنیدیمش. امیدوارم بهتون کمک کرده باشه تا به سمت چیزی که میخواید قدم بردارید
لطفاً نظرها، پیشنهادها و پاسخ خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در بخش نظرات (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.