خلاصه کتاب شاهزاده : نوشته: نیکولو ماکیاولی

خلاصه کتاب شاهزاده : نوشته: نیکولو ماکیاولی

معرفی و خلاصه کتاب شاهزاده : نوشته: نیکولو ماکیاولی

 

کتاب شاهزاده متعلق به قرن ۱۶ میلادیه که توی اون، ماکیاولی درباره راه‌های رسیدن به قدرت و حفظ‌ اون و ویژگی‌های یک شاهزاده یا همون حاکم موفق توضیح میده. توی این خلاصه کتاب خواهید دید که چطور هدف، وسیله رو توجیه می‌کنه و خشونت و خیانت، اگه به حفظ مقام کمک کنن چقدر می‌تونن مفید باشن. سیاستمداران مختلف از بنجامین فرانکلین گرفته تا ناپلئون بناپارت همگی تحت تاثیر آموزه‌های ماکیاولی بودن و بعد از شنیدن این خلاصه شما هم می‌تونید تشخیص بدین کدوم سیاستمدارای دنیای امروز بر اساس افکار اون رفتار می‌کنن.

 

 

خلاصه متنی رایگان کتاب شاهزاده

 

توی این خلاصه درباره اینکه:

چرا اگه اسکندر مقدونی فرانسه رو فتح می کرد برای کنترلش به مشکل می‌خورد
چرا خشونت هانیبال ( Hannibal )‌از اون یه فرمانده معروف نظامی ساخت
و چرا بهتره برای اطرافیانمون یا دوست واقعی باشیم یا دشمن واقعی
صحبت می‌کنیم.

 

 

یک شاهزاده برای حفظ موقعیت خود باید برای تفکرات خودش ارزش قائل باشه و در مقابل حریفان گارد بگیره

 

تصور کنید شاهزاده‌ای در دوران رنسانس هستید که به تازگی محدوده ای را به تصرف خود در اورده. ساکنین این محدوده به طور طبیعی شما رو حاکم خودشون نمی دونن و به شما به چشم یک متجاوز و خارجی نگاه میکنن. خب، چطور می‌خواین که اونا رو کنترل کنید؟

اولین قانون برای شاهزاده اینه که باید خودش برای حفظ موقعیتی که داره، به سمت منطقه حرکت کنه. وقتی مردم منطقه به شما احساس نزدیکی کنن، شما رو تحسین خواهند کرد، از طرفی این کار از طمع دشمنان برای حمله و بازپسگیری منطقه هم جلوگیری خواهد کرد.

اگه شما نمی‌تونید خودتون حرکت کنید پس باید تعدادی از نزدیکانتون رو بفرستید تا اونجا ساکن بشن، اینطوری به ارامی با اداب و رسوم و شیوه‌های زندگی اون مردم آشنا خواهید شد.

قانون دوم اینه که شما باید همیشه از خودتون در مقابل رقبایی که دارید محافظت کنید. برای اینکار از رهبران ضعیف اطراف خودتون دفاع کنید. اگه شما از اونها در برابر سایر قدرت ها دفاع کنید، اونا هم داوطلبانه با شما متحد میشن و این اتحاد باعث میشه شما بزرگ‌تر و قوی تر بشید؛ پس هم می‌تونید با قدرت های بزرگ‌تری بجنگید هم از خودتون در مقابل هر قدرتی محافظت کنید.

قانون سوم اینه که باید همیشه برای مقابه با تهدیدهای اینده اماده باشید؛ کاملا هشیار و اماده اقدامات پیشگیرانه. همونطور که پیشگیری از یه بیماری ساده تر از درمانشه، مقابله با رقبا توی قدم‌های اول نقشه‌هاشون هم ساده تره.

رومیان باستان بعد از فتح یونان همین نقشه رو پیاده کردن. اونا به هیچکدوم از رهبران منطقه‌ای اجازه ندادن که از دیگری قوی تر بشه، حالا می‌خواست بهشون وفادار باشه یا نباشه.

مثال متضادش هم لوییس هفتم پادشاه فرانسه بود که شمال ایتالیا رو تسخیر کرد اما با نادیده گرفتن اصول بالا خیلی زود سرزمین هایی که فتح کرده بود رو از دست داد. اشتباه اون رو تکرار نکنید.

قلمرو شما یا ساده فتح و به سختی اداره میشه یا بر عکس، به سختی فتح و به سادگی اداره میشه

وقتی اسکندر مقدونی بعد از فتح ایران در گذشت، خیلی‌ها تصور میکردن که قدرت مقدونی ها به زودی از هم خواهد شکست اما این اتفاق نیوفتاد و اونها برای سالها قدرت خودشون رو حفظ کردن، چطوری؟

قبل از پاسخ دادن به این سوال باید بدونیم که قلمرو های متفاوتی وجود دارن.

برای مثال یکی از انواع سیستم‌های مختلف، حاکمیت بارون هاست (baron). سیستمی که میشه اون رو توی فرانسه دید. توی فرانسه پادشاه به کشور حکومت میکنه اما برای اینکار از نجیب‌زاده‌هایی استفاده میکنه که بارون نام دارن. وراثت قدرت توی این سیستم ناپایداره و این بارون‌ها ممکنه گاه و بیگاه با هم درگیر بشن و حتی قدرت خود شاه رو هم به چالش بکشن.

به خاطر همینم هست که اشغال فرانسه کار ساده‌ایه، کافی تنها چنتا از اون بارون‌ها رو سمت خودت بیاری تا به سادگی حکومت سقوط کنه، منتهی بعدش وقتی خودت به قدرت برسی هم با همین سیستم روبه‌رو خواهی بود.

سیستم دیگه حکومت حاکم-رعیتیه. توی این سیستم یک شاهزاده برای اینکه رسیدن خودش به قدرت رو تضمین کنه باید همه افرادی که جاه‌طلبی و طمع سیاسی دارن رو پاکسازی و دور خودش رو پر از نجیب‌زاده‌های بله قربان گو کنه. این سیستم به حاکمیتی یکپارچه منتهی میشه که در برابر تهاجم خارجی هم قدرتمند تره.

قلمرو حکومت ایران در زمان تجاوز اسکندر مقدونی دقیقا چنین وضعیتی داشت. داریوش، پادشاه وقت افرادی رو داشت که وفادارانه برای دفاع از اون میجنگیدن، به همین خاطر کار اسکندر بسیار دشوار بود اما بعد از مرگ اسکندر دیگه حکام و مناطق متحدی وجود نداشتن که علیه مقدونی‌ها قیام کنن پس اونا تونستن تا سال‌ها به حکومت خودشون ادامه بدن.

هر کدوم از این سیستم‌ها مزایا و معایب خودشون رو دارن و اینکه شما کدوم رو انتخاب کنید به عهده خودتون خواهد بود، ولی به یاد داشته باشید که انتخاب شما باید بر اساس شرایط محیط و توانایی های خودتون باشه.

 

 

فتح قلمروهای جدید به شانس و البته هنر شما بستگی داره

 

راه‌های زیادی وجود دارن که یه شاهزاده به کمکشون می تونه قلمروهای جدید رو فتح کنه؛ مثل لشکرکشی نظامی یا معاهده‌های بین‌المللی.

با این وجود، از هر شیوه‌ای که استفاده می‌کنید، باید شانس و هنر خودتون رو در نظر بگیرید.

حتی توانمندترین حاکمان هم برای اینکه بتونن هنر خودشون رو نشون بدن به مقداری شانس نیاز دارن. مثلا فتح نظامی یه شهر می‌تونه نشون دهنده شجاعت، قدرت و منش شما باشه اما بدون شانس ممکنه به نتیجه نرسه.

رومولوس( Romulus )‌ بنیانگذار روم باستان رو در نظر بگیرید. زمانیکه خیلی کوچیک بودن شانس اون رو مجبور کرد تا شهر آلبا رو ترک کنه. اگه اون آلبا رو ترک نمی‌کرد نهایتا قرار بود که یه کشاورز بشه و دیگه خبری از امپراطوری روم نبود. بدون شانس حتی رومولس هم فرصت پیدا نمی‌کرد که هنر و توانایی های خودشون رو نشون بده.

بر عکسش هم درسته. اگه خوش شانس باشید، برای استفاده از شانستون نیاز به توانایی دارید، توی تاریخ کم نبودن افرادی که به طور شانسی شاهزاده شدن.

توی یه قلمرو جدید، مخالفان شما از حامیانتون قوی‌تر خواهند بود، چرا که حاکمان قبلی مصمم به پایین کشیدن شما هستن در حالیکه حامیان شما نسبت به رفتارهای اینده شما شک و تردید دارند. این وضعیت یعنی شما می‌بایست سریع و ماهرانه عمل کنید، نجیب‌زاده‌ها رو تحت کنترل خودتون دربیارید و ارتش بسازید، بدون چنین اقداماتی بخت شما دوام طولانی نخواهد داشت.

پس برای یک شاهزاده شانس و هنر هر دو مهم‌ند. بدون هنر، شانس شما دوامی نخواهد داشت و بدون شانس و اقبال، هنر شما بی فایده خواهد بود.

 

 

شرارت و حمایت عمومی، هر دو راه‌های تبدیل شدن یه یک شاهزاده هستن

 

در سال ۳۱۷ قبل از میلاد مردی به نام آگاتوسلز ( Agathocles )‌ که پسر یک کوزه‌گر ساده بود ارتشی از تعدادی مزدور تشکیل داد و شهر سیراکوز در جزیره سیسیل رو به تصرف خودش در اورد. آگاتوسلز بر خلاف قسمش مبنی بر پیروی از رویه دموکراتیک شهر، ۱۰۰۰ نفر از مخالفان خودش رو قتل عام کرد و تبدیل به یک حاکم مستبد شد.

این قصه نشون میده که شرارت، یکی از راه های رسیدن به قدرته. خیانت و شقاوت می‌تونن به شما کمک کنن تا کنترل یک شهر رو بدست بگیرید اگرچه شاید چنین کارهایی اخلاقی نباشند.

اما خشونت تنها زمانی جواب میده که درست استفاده بشه. اگه می‌خواین به قدرت برسید پس خشونت شما باید سریع باشه، یعنی ضربه‌ای سریع و خشن بزنید. اگرچه مردم در ابتدا خشمگین خواهند شد اما می‌تونید کم کم از میزان خشونت کم کنید و مردم رو راضی کنید. این همون روشی بود که آگاتوسلز انتخاب کرد و تونست قدرت خودش رو حفظ کنه.

یه راه دیگه اینه که ابتدا محتاطانه رفتار کنید و بعد خشونت رو به ارامی افزایش بدین.

اگر چه آگاتوسلز نمونه‌ای موفق بود اما خشونت تنها راه بدست اوردن قدرت نیست. شما می‌تونید از مردمتون محافظت کنید، اینکار اونا رو تشویق می‌کنه تا از شما حمایت کنن. برای اینکار به عنوان یه شاهزاده باید مطمئن باشید جوری اونها رو تامین کنید که مایل به حمایت از شما باشن. تامین بودن مستقیما به این اشاره داره که تا الان به چه چیزی عادت داشتن. مثلا برده بودن؟ خوب ازادشون کنید.

هدف اصلی اینه که اونا رو به خودتون وابسته کنید، در این حالت توی شرایط سخت هم حاضرن پشت شما باشن اما اگه با ترسوندن اونا حکومت کنید، خبری از وابسته شدن نخواهد بود.

خشونت، نسبت به جلب رضایت عمومی راه به مراتب ساده‌تری برای رسیدن به قدرته اما شیوه دوم دوام و استمرار بیشتری خواهد داشت.

 

 

هر شاهزاده‌ای باید هنر جنگیدن رو بلد باشه

 

اگرچه دیپلماسی ابزاری بسیاری مفیده، اما قدرت همیشه توی دست قوای مسلحه. به خاطر همین یاد گرفتن هنر جنگیدن برای شاهزاده شدن و شاهزاده موندن ضروریه.

فتح قلمرو در قدم اول ضروریه، بسیاری از شاهزاده ها هم، قلمرو خودشون رو از طریق جنگیدن بدست اوردن. اما حتی در دوران صلح هم بالا نگه داشتن توانایی جنگی لازمه، به یاد داشته باشید که جنگ، همواره بزرگ‌ترین تهدید برای سقوط شما خواهد بود.

از طرف دیگه قوای مسلح نقش مهمی توی جامعه ای که شما می‌سازید خواهند داشت. قوانین و نهادهای خوب بدون ارتشی نیرومند که اونها رو حفظ کنه فایده‌ای نخواهند داشت.

به خاطر چنین نقش مهمی، شما باید همواره خودتون و قوای مسلح‌تون رو آماده نگه دارید.

مثلا وقتی برای شکار می‌رید، قلمرو خودتون رو بررسی کنید و به این فکر کنید که چطور میشه مناطق مختلف رو از نظر دفاعی استحکام ببخشید.

همینطور یه راه دیگه برای اماده بودن، بررسی بزرگان نظامی قبلیه. مثلا اسکندر مقدونی، هنر جنگ رو از آشیل یاد گرفت و سزار از اسکندر.

اگرچه مهمه که در دوران صلح یک رهبر اجتماعی خوب باشید اما باید توجه کنید که هر آن ممکنه شرایط تغییر کنه. هر لحظه ممکنه جنگی علیه شما شروع بشه پس قوای مسلح شما باید همواره اماده باشه.

 

 

برای حفاظت از قلمرو، شما به ارتش خودتون نیاز دارید، نه قوای خارجی و کمکی

 

رومی‌ها، اسپارت ها و سوییسی‌ها چه ویژگی مشترکی داشتن؟

از نظر تاریخی همه اونا جمعیت خودشون رو به خوبی مسلح کرده بودن تا بتونن برای قرن ها ازادانه زندگی کنن.

اینجا یه درس مهم برای شاهزاده وجود داره: تنها قوای بومی هستن که از قلمرو به درستی محافظت میکنن.

قوای خارجی تنها برای پول می‌جنگن و هیچ نفعی توی بقای سرزمین شما ندارن. زمانیکه توی جنگ احساس کنن جونشون در خطره به سادگی به شما پشت و فرار خواهند کرد. اونا توی دروان صلح پول شما رو بالا می کشن و موقع جنگ جلو دشمن تنهاتون می‌ذارن.

ایتالیایی ها بارها در طول قرن‌های ۱۵ و ۱۶ این اشتباه رو کردن و روی قوای کمکی حساب باز کردن، در نتیجه کشورشون چندین بار توسط فرانسوی‌ها اشغال شد.

اشتباه دیگه حساب کردن روی قوای کمکی متحدینه. به یاد داشته باشید قوای مسلح هر شاهزاده دیگه ای به هر شکلی وارد سرزمین شما به شما ممکنه دیگه هیچوقت خارج نشه.

مثال این حرف، یونانی‌هان که ده هزار سرباز ترک برای محافظت از سرزمین خودشون قرض گرفتن. بعد از جنگ نه تنها ترک ها نرفتن بلکه در نهایت برای چند قرن یونان رو تصرف کردن.

پس همونطور که می‌بینید اتکا به قوای کمکی دو سر باخت خواهد بود. اگه توی جنگ ببازن قلمرو شما از دست میره، اگه پیروز بشن ممکن شما رو به بردگی بگیرن.

تنها راه دفاع از قلمرو اینه که ارتشی از مردم بومی و وفادار به کشور و حکومت خودتون بسازید.

 

 

یک شاهزاده باید بین سخاوت و خساست تعادل برقرار کنه

 

زمانیکه شما شاهزاده شدید، نگاه جهان به شما عوض خواهد شد. انتظارات مردم هم همینطور.

در نتیجه ویژگی‌های فردی مانند مهربانی و سخاوت از رفتارهایی خصوصی به کنش‌هایی مهم در حفظ ثبات قلمرو شما تبدیل خواهند شد.

مثلا سخاوت؛ یک فرد سخاوتمند مورد پسند همه است. اما شما به عنوان حاکم اگه قرار باشه خودتون رو سخاوتمند معرفی کنید، دیگه قرار نیست به میزان توانتون بخشندگی کنید چراکه مردم به این رفتار عادت میکنن و شما همواره باید اونا رو با بخشندگی های خودتون راضی نگه دارید، کاری که به سرعت، وضعیت اقتصادی شما رو بهم می ریزه و بعد مجبورید که مالیات های سنگین وضع کنید و در نتیجه با ناراضایتی عمومی مواجه بشید.

بنابراین برای موفق بودن لازمه که بین سخاوت و خساست خودتون تعادل برقرار کنید.

از سخاوت برای کسب قدرت استفاده کنید، مخصوصا جایی که مردم نسبت به شما تردید دارن، درست مثل کاری که سزار در روم انجام داد و به کمک پخش نان بین مردم برای خودش محبوبیت خرید.

اما این سخاوت نمی‌تونه دائمی باشه و باید مراقب باشید که بخشش شما وضعیت مالی تون رو خراب نکنه. سزار دقیقا همین مسیر رو رفت، یعنی زمانیکه به جایگاه مد نظرش بین مردم رسید، کم کم ریخت و پاش ها رو کم کرد تا وضعیت اقتصادی خودش رو بهبود بده.

علاوه بر این شهروندان شما، اگه سخت کار کنن و مالیات بدن، اما در صلح و امنیت باشن، راضی تر خواهند بود.

 

 

یک شاهزاده موفق باید از خشونت به نفع خودش استفاده کنه اما مراقب باشه که منفور نشه

 

یکی از بزرگترین تهدیدات برای امپراطوری روم، وحشی ها بودن. علت موفقیت وحشی‌ها خشونت بیش از حد اونا بود به طوریکه اگه مسیریاب هاشون توی پیدا کردن مسیر اشتباه میکردن مجازتشون به صلیب کشیده شدن بود.

نکته ای که اینجا برای شاهزاده وجود داره اینه که بدونه استفاده درست از خشونت هم می‌تونه مفید باشه.

البته هر شاهزاده‌ای دوست داره که پیش مردم مهربون به نظر بیاد اما گاهی برای حفظ قدرت و تمامیت قلمرو استفاده از ترس اجتناب ناپذیره.

ترسناک بودن برای شاهزاده به مراتب امن تر از محبوب بودنه. همونطور که هر انسان بالغی میدونه قول‌های عاشقانه به سادگی قابل شکسته شدن هستن اما ترس از مجازات سنگین همواره و در همه شرایط جواب خواهد داد.

اصلا بیاین از یه سمت دیگه بهش نگاه کنیم، آیا شما با امن نگه داشتن خیابان‌های شهر به کمک مجازات های سنگین، مهربان به نظر نمی‌رسید؟

استفاده از خشونت به طور ویژه برای حفظ کنترل ارتش کارایی داره. سربازها خشونت رو می‌فهمن و دیسیپلین خشن رو می‌پذیرن.

البته باید مراقب باشید که این خشونت بیش از حد نباشه و از تعادل خارج نشه. مردم بیگناه رو مجازات نکنید چراکه اونها علیه شما خواهند شد. این اتفاق ممکنه ثبات قلمرو شما رو بهم بریزه.

بهترین شیوه برای اینکه بتونید مردمتون رو از اتحاد علیه خودتون منع کنید اینه که اونا رو راضی نگه دارید و البته مقداری هم بترسونید.

 

 

یک شاهزاده موفق می‌دونه که کی باید از فریب استفاده کنه و چطور پنهانش کنه

 

اگه از یه شاهزاده بپرسید چه حیوانی بیشتر نماینگر شما ست احتمالا پاسخ خواهد داد:‌شیر. قدرت شیر بسیار جذاب و فریبنده است اما شاهزاده نباید از هوش و ذکاوت روباه غافل بشه.

یکی از راه‌هایی که شاهزاده می‌تونه از روباه تقلید کنه، نگه داشتن قول هاست. یه شاهزاده لازم نیست همیشه به قول های خودش وفادار باشه.

البته که اصول اخلاقی مهم هستن اما ما باید بدونید که چه وقت هایی میشه از این اصول برای منافع مهم تر چشم پوشی کرد.

مثلا اگه رهبری علیه شما شورش کرده چرا برای مذاکره صلح دعوتش نکنیم و به جای صلح، خیلی سریع دستگیر و اعدامش نکنیم؟ این عمل مشکل رو خیلی تمیز حل خواهد کرد.

اگر هم که وجدانتون عذابتون میده، به خودتون یاداوری کنید که دیگران هم همین کار رو با شما خواهند کرد.

به یاد داشته باشید که جهان بیرون، درون شما رو نمی بینه. شما می‌تونید شرور و خیانتکار باشید ولی خودتون رو خوب جلوه بدید و از ارزش های اخلاقی و انسانی حرف بزنید.

تنها یک مورد وجود داره که باید به حرف خودتون وفادار باشید: متحدین شما در روابط خارجی. اگر بین دو قلمرو تنش وجود داشته باشه شما باید خیلی سریع یک سمت رو برای حمایت انتخاب کنید.

تاخیر و نامطمئن بودن در چنین شرایطی بدترین گزینه ست چون برنده نزاع بعدا به سراغ شما خواهد اومد.

داشتن متحدین مشخص برای خود شما هم خوبه و بهتون کمک میکنه که درست رفتار کنید، به یاد داشته باشید که یه شاهزاده خوب، یا یه دوست واقعیه یا یه دشمن واقعی، نه هیچ چیزی بین اینها.

 

 

یک شاهزاده باید مشاوران خوبی داشته باشه و بدونه چطور از مشاوره‌های اونا استفاده کنه

 

تاریخ رهبران بزرگی به خودش دیده که همه اونها توی مقاطعی به مشاوران خوب نیاز داشته ان چرا که هیچ انسانی کامل نیست. نحوه چینش مشاوران و رفتار با اونها بخشی زیادی از مهارت رهبری شما رو نشون خواهد داد.

کیفیت مشاوران فقط و فقط به خود شما بستگی داره. شما بهتر از هر کسی می دونید که توی چه چیزهایی ضعف دارید پس باید توی همون حوزه ها دنبال بهترین مشاوران و وزرا بگردین.

زمانیکه انتخاب خودتون رو انجام دادین باید با اونها به بهترین شکل رفتار کنید تا منافعتون تامین بشه. برای حفظ رابطه خوب باید اونا رو تحت نظر داشته باشید. مثلا اگه یکی از اونها صرفا برای منافع خودش کار میکنه باید اخراج بشه. از طرف دیگه اونایی که خوب کار میکنن باید تشویق بشن و بهشون پاداش هایی داده بشه که براشنو انگیزه مضاعف ایجاد کنه.

همینطور مهمه که یه شاهزاده بدونه چطور با نظرها رفتار کنه. اگه مشاوران شما احساس کنن بابت دادن مشورت درست مجازات خواهند شد مطمئنا حرف خودشون رو تغییر خواهند داد. یا اگر خودتون احساس کنید که یکی از اونها تمایل به صحبت کردن نداره باید نگران باشید چون احتمالا چیزی رو از شما پنهان میکنه.

اما نظر دادن‌ها نباید از دست شما خارج بشه. اگه هر کسی از در وارد بشه و بخواد ازادانه نظر خودش رو فریاد بزنه اون وقت هر تصمیمی که شما بگیرید توسط بقیه زیر سوال خواهد رفت. پس باید برای هم مشخص کنید که کسی تصمیم میگیره فقط و فقط شما هستید.

 

 

عملگرا باشید، نتیجه کارها رو بدست سرنوشت نسپارید

 

تا اینجا نصیحت های زیادی درباره اینکه چطور یک شاهزاده موفق باشید شنیدین اما شاید فک کنید همه اونا بیهوده ن و سرنوشت یه شاهزاده تنها در دستان خداونده.

اما این تصور اشتباهه. شما می‌تونید روی هر اتفاقی که رخ میده تاثیر گذار باشید.

متوجه باشید که خداوند می خواد همه ما اراده ازاد داشته باشیم. ما باید بدونیم که نیمی از اینده مربوط به تقدیر و سرنوشت و نیمه دیگه توی دست‌های خودمونه.

و اگرچه تقدیر نقش مهمی در موفقیت شاهزاده بازی میکنه اما شما می‌تونید از خودتون در برابر ناملایمات اون محافظت کنید. اگه همه چیز تا الان خوب بوده خب، خداروشکر اما باید برای روزهای بد هم اماده باشید.

تصور کنید که تقدیر شما مثل رودخونه‌‌ایه که سالها به ارامی جاری بوده و زمین های شما رو ابیاری کرده. ولی، شما به عنوان یک شاهزاده باهوش باید برای جلوگیری از خطر سیل احتمالی سد بسازید. در این صورت اگر سرنوشت به شما پشت کنه تنها غمگین خواهید شد اما حسرت نخواهید خورد.

البته دربرابر همه ناملایمات نمیشه اماده شد و خیلی از اونها غیر قابل پیش بینی ند.

بنابراین به جای تلاش برای پیش بینی اینده باید سعی کنید که خودتون اون رو بسازید. برای اینکار هم به جای محتاط بودن باید بی پروا باشید. مثلا پاپ جولیوس دوم ( Pope Julius II )‌ رو توی ذهن بیارید، وقتی میخواست به بولونیا حمله کنه به جای اینکه صبر کنه تا نظر متحدانش رو جلب کنه به سرعت حمله رو انجام داد و به یه پیروزی بزرگ رسید.

ماکیاولی میگه شما باید تقدیر رو زنی تصور کنید که می‌بایست مجبور به اطاعت بشه. البته زنی که ترجیح میده اربابش مردی جوان و جذاب باشه نه یک پیرمرد ترسو.

به عنوان یک شاهزاده شما می‌تونید مهربان یا بد ذات باشید، صادق یا فربیکار، اما باید اون کاری رو بکنید که به قلمرو و حکومت شما قدرت میده. وقتی که صحبت از بدست اوردن و حفظ قدرت میشه دیگه هیچ خط قرمزی معنا نداره.

 

لطفاً نظرها، پیشنهادها و پاسخ خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در بخش نظرات (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.

دیدگاه خود را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.