در زندگی همه ما اتفاقات کوچک و بزرگ زیادی رخ میدهد که برخی از آنها به سادگی ما را به هم میریزند. کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد به ما کمک میکند که چطور با استفاده از روشهایی ساده، واقعبینانه و عملی در مقابل این عوامل خود را کنترل کنیم و آرامش خود را به دست آوریم. همه ما دوست داریم شرایط کار، زندگی و روابطمان پر از آرامش باشد. زیرا در آرامش است که ما بهتر میتوانیم فکر کنیم و تصمیم بگیریم. آرامش باعث میشود ما بیشتر احساس رضایت و خوشبختی کنیم، ایدههای جدید در این شرایط به سراغ ذهنمان میآیند. به همین دلیل است افرادی که میدانند چطور در شرایط مختلف به اعصاب خود مسلط شوند، معمولا افرادی موفقتر نیز هستند.
همه ما دور و بر خود فردی را میشناسیم که نسبت به دیگران بیخیالتر است اما همیشه خوش شانسی میآورد و کارهایش درست به موقع و به بهترین شکل انجام میشود. زمانی که ما اجازه میدهیم عوامل مختلف بر روی اعصاب و آرامش ما تاثیر بگذارند، فرصتهای زیادی را از خود میگیریم. ما باید یاد بگیریم که چطور در مواجه با عوامل مختلف آرامش خود را حفظ کنیم و بر اعصابمان مسلط باشیم. در این مطلب از آکادمی نسیم سبحان میخواهیم خلاصهای از کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد را با هم مرور میکنیم. با ما همراه باشید.
آشنایی با آلبرت الیس، نویسنده کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد
کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد نوشته آلبرت الیس (Albert Ellis) روانشناس برجسته آمریکایی است. آلبرت الیس در ۲۷ سپتامبر ۱۹۱۳ در پیتسبورگ ایالات متحده آمریکا متولد شد و در ۲۴ ژوییه ۲۰۰۷ زمانی که ۹۳ سال داشت، در نیویورگ از دنیا رفت. آلبرت در یک خانواده یهودی متولد شده بود که پدر او بازرگان بود و بیشتر اوقات در سفرهای تجاری به سر میبرد. آلبرت خود در زندگینامهاش میگوید که مادرش دچار اختلال دوقطبی (شیدایی) بوده است. آلبرت الیس که از طرفداران فروید بود شروع به تحصیل در رشته روانشناسی کرد. در همان زمان او آزمونهایی طراحی میکرد که از معروفترین آن میتوان به آزمون MMPI اشاره کرد. او علاوهبر تحصیل در دانشگاه، در دورههای آموزشی متعددی نیز مربوط به روانشناسی شرکت میکرد. تمرکز اصلی آلبرت در آن زمان بر روی روان تحلیلگری بود. اما پس از مدتی از این شاخه فاصله گرفت و خود را به عنوان درمانگر عقلانی معرفی و در همین زمینه شروع به کار کرد.
آلبرت الیس در سال ۱۹۵۵ شیوه رفتار درمانی عقلانی هیجانی (REBT) را پایهگذاری کرد و آن را توسعه داد. بر این اساس او معتقد بود مشکلات مراجعین ریشه در فلسفه شخصی آنها دارد که با دردهای هیجانی همراه میشود. این روش بر درمان فعال تاکید میکند که به واسطه آن عقاید و رفتارهای خودتخریبگر در فرد شناسایی شده و نسبت به اصلاح یا تغییر آنها اقدام میشود. آلبرت آلیس در سال ۱۹۵۷ شیوه درمانی عقلانی هیجانی را به طور رسمی آغاز کرد، دو سال بعد نخستین کتاب خود را منتشر و سپس در سال ۱۹۵۹ انیستیتو زندگی عقلانی را تاسیس کرد. در تمام طول دوران فعالیت خود، آلبرت موفق به دریافت جوایز متعددی از طرف انجمنها و نهادهای مختلف، از جمله انجمن روانشناسان آمریکا شد.
درس هایی از کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد
آلبرت الیس در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد تجربیات و مطالعات خود درمورد روشهایی جهت کنترل اعصاب را با خوانندگان به اشتراک گذاشته است. آلبرت در این کتاب که در ۱۰ فصل تدوین شده به خوانندگان خود ابتدا آموزش میدهد که دقیقا چه عاملی باعث میشود که ما تحت تاثیر اتفاقات و افراد پیرامونمان قرار بگیریم، منابعی که باعث بهم ریختن اعصاب ما میشوند چه چیزهایی هستند و سپس او به مخاطبان خود آموزش میدهد که چطور در هر شرایطی بتوانند با استفاده از راهکارهایی عملی بر اعصاب خود مسلط شوند. آموزههای آلبرت الیس و روشهای درمانی او کاملا واقعبینانه و کاربردی هستند. او از خوانندگان خود نمیخواهد با مثبتنگریهای افراطی، که خود به شکلی دیگر باعث آسیب دیدن افراد میشود، شرایط را کنترل کنند. روشهای آلبرت الیس کاملا بر پایه دانش روانشناختی، شخصیتی و عقلانی قرار دارند. بنابراین میتوان انتظار داشت روشهای او به طور مثبتی در زندگی همه ما تا حد زیادی اثرگذار باشد. در ادامه بخشی از کتاب را میخوانیم:
این کتاب راهحلی سریع برای مشکلات روزمره زندگی به دست نمیدهد. روشهای آن ساده و قدرتمند هستند، اما اگر میخواهید برای شما موثر واقع شوند، باید به طور منظم آنها را به کار ببرید.
درس اول: همه ما انسان ها دارای سه نوع واکنش ذهنی، هیجانی و رفتاری هستیم
آلبرت الیس در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد به این موضوع اشاره میکند که همه ما انسانها در هر حالت و شرایطی در حال نشان دادن سه نوع واکنش ذهنی، هیجانی (احساسی) و رفتاری هستیم. الیس اعتقاد دارد که همین واکنشها هستند که باعث میشوند در برخی شرایط افراد و موضوعات اعصاب ما را به هم بریزند. ما با کنترل این واکنشها قادر هستیم بر اعصاب خود مسلط باشیم. البته که روشهای دکتر الیس جز آن دسته از روشهای غیرواقعبینانه که بر مثبتاندیشی صرف تاکید دارند، نیست. دکتر الیس از مخاطبان خود نمیخواهد که در هر شرایطی و با هر میزان فشاری که از سوی اطرافیان یا اتفاقات بر ما وارد میشود، لبخند بزنند و نگذارند این اتفاقات بر زندگی آنها تاثیر بگذارند. آلبرت الیس از روشهایی منطقی برای کنترل واکنشها استفاده میکند. طبیعی است که هر انسان سالمی نسبت به محرکهای محیط اطراف خود واکنشهایی نشان دهد. اما این واکنشها با استفاده از یک سری روشهای اصولی میتوانند به شکلی کنترل شوند که از بروز پیامدهای مخرب در زندگیمان جلوگیری کنند.
اینکه تاکید کنیم انسانها فکر، احساس و عمل میکنند موضوع خیلی برجستهای نیست. اما نقطه آغاز خوبی است. چون اگر میخواهیم اشخاص و موضوعات اعصابمان را به هم نریزند، بهتر است بیاموزیم واکنشهای ذهنی، هیجانی و رفتاری خود را نسبت به این مسائل مدیریت کنیم و به آنها جهت دهیم.
درس دوم: در دنیا ۴ احساس احمقانه وجود دارد که مانع از تسلط ما بر اعصاب مان می شود
آلبرت الیس در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد میگوید چهار احساس احمقانه در دنیا وجود دارد که منشا تحریکپذیری ما هستند. این چهار احساسات عبارتند از: اضطراب مفرط، خشم، حالت دفاعی و افسردگی، و کسالت یا احساس گناه. الیس معتقد است اگر ما نتوانیم به درستی این احساسات را کنترل کنیم، آنگاه این احساسات هستند که جریان زندگی ما را کنترل میکنند. هر انسان طبیعی نسبت به اتفاقاتی که پیرامونش رخ میدهد تا حدودی درگیر این احساسات خواهد شد. این یک امر کاملا طبیعی است. اما مشکل از جایی شروع میشود که ما در این احساسات غرق میشویم! غرق شدن در این احساسات و عدم تلاش برای خروج از این حالتها دقیقا همان چیزی است که میتواند به راحتی اعصاب ما را به هم بریزد و جریان زندگیمان را در دست بگیرید.
مواجه شدن با رفتار منفی یک همکار در محل کار، شنیدن حرفهای توهینآمیز از یک فرد غریبه، از دست دادن فردی در زندگی، شکست خوردن در رسیدن به یک هدف و دهها مورد دیگر که بدون شک همه ما در زندگی با آنها مواجه میشویم، محرکهایی هستند که به قول آلبرت الیس «دکمه اعصاب» ما را فشار میدهند. نشان دادن واکنشهایی مثل ترس، افسردگی، نگرانی یا خشم نسبت به این محرکها تا حدودی میتواند طبیعی باشد. اما ما باید یاد بگیریم که چطور خود را از چنگال این چهار احساس مخرب رها کنیم. آلبرت الیس در کتاب خود روشهای رها شدن از این احساسات را به مخاطبان خود می گوید:
در دنیا چهار احساس احمقانه وجود دارد. یعنی هر بار که دچار یکی از این احساسات شوید، نمیتوانید به شکلی موثر از عهده موقعیتی برآیید و به احتمال زیاد خودتان را ناراحت میکنید. این احساسات عبارتند از: اضطراب مفرط، خشم، افسردگی و احساس گناه.
درس سوم: سه گروه محرک اصلی وجود دارند که باعث تحریک اعصاب ما می شوند
آلبرت الیس در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد اشاره میکند که به طور کلی ۳ گروه محرک وجود دارند که در شرایط مختلف میتوانند اعصاب ما را به هم بریزند. الیس معتقد است شناخت این محرکها به ما کمک میکند بتوانیم آنها را کنترل کنیم. البته که همیشه محرکهای اعصاب، عوامل منفی نیستند. برخی از محرکها باعث میشوند فرد تواناییهای ویژهای پیدا کند و حتی کارهایی شگفتانگیز انجام دهد. گروه دیگر محرکها به سادگی قابل کنترل هستند و ما با آگاهی یافتن از آنها میتوانیم شرایط را به گونهای کنترل کنیم که این محرکها تاثیر طولانی و عمیق بر جریان زندگیمان نگذارند. به گفته الیس مهمترین نکته در اینجا شناخت این محرکها و آگاهی یافتن از ماهیت هریک از آنها است. بدون شک این شناخت و آگاهی است که به ما در کنترل شرایط کمک میکند. نویسنده در این مورد میگوید:
برای اینکه اشخاص و موضوعات را از فشار دادن دکمه اعصابتان بازدارید، ابتدا باید درک کنید که دقیقا چه عواملی باعث واکنشهای شما میشوند.
درس چهارم: ما خود به برخی محرک ها اجازه می دهیم اعصاب مان را به هم بریزند
آلبرت الیس در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد اشاره میکند که برخی محرکها هستند که به خودی خود ممکن است مشکل بزرگی نباشند، اما ما با نشان دادن واکنشهای افراطی به آنها باعث میشویم این مشکلات بزرگ و بزرگتر شوند تا به شکل چالشی تمام عیار درآیند. همه ما با این مشکلات در زندگی روبرو میشویم. اما واکنشی که هریک از ما به آنها نشان میدهیم متفاوت است. این مشکلات میتوانند مواردی مثل اختلاف عقیده با همکار، داشتن رییسی سختگیر، ناسپاس بودن اطرافیانمان، گیر کردن در ترافیک یا مواردی از این دست باشند. در اینکه اینها مشکل و چالش محسوب میشوند شکی نیست. اما نشان دادن واکنشهای اغراقآمیز و افراطی نسبت به این موضوعات میتواند همه چیز را بدتر کند.
نکته اصلی در اینجا همان از دست رفتن توانایی فکر کردن منطقی و تصمیمگیری درست است. یک اختلاف کوچک در محل کار یا یک حادثه نهچندان مهم میتواند به راحتی برخی افراد را از کوره در ببرد. فرد در چنین حالتی قادر به تشخیص موقعیت و شرایط نیست و دست به اقدامات افراطی میزند. حالا ممکن است با نشان دادن چنین واکنشهایی همه چیز بدتر از قبل شود و یک مشکل یا چالش کوچک، تبدیل به یک موضوع جدی شود. شما با واکنش نشان ندادن به این محرکها میتوانید اختیار امور زندگی خود را به دست بگیرید و طراح زندگی خود باشید. برای طراحی یک زندگی عالی پیشنهاد میکنیم کتاب زندگی خود را طراحی کنید را مطالعه کنید.
درس پنجم: با آگاهی از احساسات و رفتار نامناسب، نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد
آلبرت الیس به مخاطبان خود میگوید که آنها برای کنترل شرایط و موقعیتهای سختی که با آن مواجه میشوند، میتوانند لیستی از محرکهای اعصاب خود را تهیه کنند. به طور مثال در این لیست بنویسند در محیط کار یا در خانه چه عواملی باعث تحریک اعصاب آنها میشود. نوشتن این محرکها باعث میشود فرد از وجود این عوامل آگاهی پیدا کند و در این شرایط دیگر محرکها قادر نخواهند بود به راحتی اعصاب فرد را به هم بریزند. همچنین نوشتن باعث میشود فرد بتوانند با واکنشهای احساسی خود نسبت به این محرکها نیز آشنا شود. این آگاهی میتواند به کنترل احساسات فرد کمک کند. آلبرت الیس در بخشی از کتاب میگوید:
وقتی مفاهیم موجود در این کتاب را به کار میبرید به خودتان کمک میکنید که اعصابتان به هم نریزد. در اینجا شما با تعدادی تمرینات شناختی، هیجانی و رفتاری سروکار دارید که میتوانید آنها را به کار ببرید تا متوجه شوید چه احساساتی مناسب و چه احساساتی نامناسب هستند، کدام باورهای عاقلانه و غیرعاقلانه را میپذیرید و خلق میکنید که این احساسات را شکل دهید.
کنترل اعصاب به شما کمک می کند بهتر فکر کنید و تصمیم بگیرید
در زندگی اجتماعی همه ما به صورت کاملا طبیعی اختلاف نظرها و چالشها و مشکلات مختلفی ایجاد میشود. ممکن است در محل کار با رییس یا همکار خود دچار مشکلاتی شویم، در خانه و با شریک زندگی یا فرزندان خود اختلاف عقیده داشته باشیم، ممکن است در مسیر دسترسی به اهدافمان نیز گاهی شکست بخوریم. همه ما این اتفاقات را در زندگی خود تجربه میکنیم. امر طبیعی دیگر در این رابطه این است که همه ما کم و بیش به این محرکها واکنش نشان میدهیم. برخی واکنشهای شدید و افراطی و برخی دیگر نیز واکنشهای منطقی نشان میدهند. موضوع مهم این است که نشان دادن واکنشهای افراطی و غرق شدن در احساسات منفی ناشی از آن میتواند خود به یک چالش جدید تبدیل شود و جریان زندگی ما را تحت کنترل بگیرد.
آلبرت الیس روانشناس آمریکایی، در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد به ما کمک میکند با محرکهای اعصاب و احساسات و واکنشهایمان نسبت به این محرکها بیشتر آشنا شویم. او سپس به ما روشهایی میآموزد که از طریق آنها میتوانیم واکنشهای خود را در مواجه با این محرکها کنترل کنیم. این کتاب در ایران توسط آقای شمسالدین حسینی و خانم الهام آرامنیا ترجمه و توسط انتشارات نسل نواندیش منتشر شده است. اگر شما هم این کتاب را خواندهاید میتوانید نظرات خود را زیر همین پست با ما به اشتراک بگذارید.
لطفاً نظرها، پیشنهادها و پاسخ خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در بخش نظرات (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.