معرفی و خلاصه کتاب خوشه‌های نیم‌چیده : نوشته: رابین وال کیمِرِر

 

تا حالا به رابطه‌ی بینِ انسان با زمین فکر کردید؟ زمین حکمِ مادرِ ما انسانها رو داره و به ما همه چیز داده، آب، غذا، سرپناه، و هرچیزی که برای زنده موندن لازمه. کتابِ «خوشه‌های نیم‌چیده» با یه دیدِ عمیق، رابطه‌ی ما و طبیعتِ دوروبرمون رو بررسی کرده. گرمایشِ جهانی، جنگل‌زدایی، و تحلیل‌ رفتنِ منابعِ زمین مشکلاتی‌ان که حل شدنشون فقط درگروِ تغییرِ رفتاریه که با محیطِ زیست‌مون داریم. اطلاع از روشهای سنتیِ بومی‌های آمریکا میتونه به ما کمک کنه تا زندگیِ نسلِ‌ آینده رو روی سیاره‌ی زمین نجات بدیم.

 

خلاصه متنی رایگان کتاب خوشه‌های نیم‌چیده

توی این خلاصه‌‌ی صوتی، میخوایم ببینیم سرنوشتِ انسان چطور با سرنوشتِ محیطِ زیست گره خورده
محیطی که ما توش زندگی میکنیم درخطره. گرمایشِ جهانی؛ مرگِ حشره‌های گرده‌افشان مثلِ زنبورِ عسل؛ فرسایشِ سواحل، نابودیِ گیاها، انقراضِ جانواران… فهرستِ این فاجعه‌های زیست‌محیطی تمومی نداره. و نکته اینجاست که هیچ‌کدوم از اینا پدیده‌ی جدیدی نیستن؛ توی تاریخ مثلِ این بحرانها زیاد داشتیم.

توی بخش‌های مختلفِ این خلاصه‌صوتی، که بیشتر مثلِ یه زندگی‌نامه‌ی کاملاً خودمونی و شخصی می‌مونه، بهتون میگیم که استعمارِ قاره‌ی آمریکا چه بلاهایی سرِ مردمِ بومیِ این قاره و گونه‌های گیاهی و حیوانیِ اون آورد. به علاوه، متوجه میشید که همین بومی‌های آمریکا دانشی در اختیار داشتن که میتونه به نجاتِ دوباره‌ی محیطِ زیست کمک کنه.

تا حالا اسمِ قبیله‌ی پوتاواتومی (Potawatomi) رو شنیدیدن؟ میدونید چه نگرش و جهان‌بینی‌یی دارن؟ میدونید بومیای آمریکا با طبیعت و درختا و گیاها چطور برخورد میکنن؟ چرا باید موقعِ برداشتِ‌ برنج فقط نصفِ محصول رو درو کنیم؟ چطور میتونیم با جبرانِ گذشته‌ها محیطِ زیست‌مون رو نجات بدیم؟ جوابِ تمامِ این سؤالا رو در ادامه میگیرید. با ما باشید.

 

 

نویسنده‌ی این کتاب، یعنی خانمِ رابین وال کیمِرِر (Robin Wall Kimmerer)، خودش یکی از مردمِ بومیِ آمریکاست که توی دوتا دنیای کاملاً متفاوت بزرگ شده

ایشون هم مثلِ خیلی از بومیای آمریکا تعارضِ فرهنگها رو تجربه کرده. فرهنگ و سبکِ‌زندگیِ آمریکای جدید کاملاً با فرهنگِ قبیله‌ای که خودش و خونواده‌ش بهش تعلق دارن، در تضاده.

کیمِرِر متعلق به قبیله‌‌ایه به اسمِ پوتاواتومی، که مثلِ خیلی از قبایلِ دیگه‌ی آمریکا، توی قرنِ نوزدهم که ایالاتِ متحده‌ی آمریکا در حالِ گسترش بود، مصیبت‌ها و رنجهای وحشتناکی رو متحمل شده‌ن که باعث‌وبانیش سیاست‌های حکومتِ ایالاتِ متحده بود. خیلی از اعضای این قبیله در کمالِ تأسف کشته شده‌ن چون مجبورشون کرده بوده‌ن از مسیرهای مرگباری عبور کنن و به مناطقِ دیگه کوچ کنن.مادربزرگِ کیمرِر هم یکی از اعضای قبیله‌ی پوتاواتومی بود که بهش حقِ شهروندی دادن و توی ایالتِ اوکلاهاما حقِ آب‌وگل داشت.

کیمرر زمانِ زیادی رو با مادربزرگش میگذروند و حتی توی دروی محصول هم به پوتاواتومی‌ها کمک میکرد. با این حال بخشِ عمده‌‌ی دورانِ کودکیشو توی شمالِ ایالتِ نیویورک گذروند. هرچی بزرگتر میشد، اختلاف‌های فرهنگیِ بینِ پوتاواتومی و جامعه‌ی مدرنِ آمریکا بیشتر به چشمش میومد.

یکی از برجسته‌ترینِ این تفاوتها رفتاری بود که مردم با طبیعت و به خصوص با محصولاتِ خوراکیِ طبیعت داشتن. کیمرر معمولاً بعدِ مدرسه، به یکی از زمینهای اطراف میرفت و توت‌فرنگیِ وحشی میچید. اون این نعمتهای طبیعی رو هدیه‌های جهان میدونست. چون جهانِ طبیعت اونها رو بدونِ هیچ هزینه‌ای به ما ارزونی کرده بود.منتها توی فرهنگِ پوتاواتومی رسمه که مردم متقابلاً قدردانیِ خودشون رو از این هدایا ابراز کنن.

مثلاً، اگه شما توت‌فرنگی میچینین، باید برای قدردانی بابتِ این میوه، بعد از فصلِ محصول دوباره به این زمین برگردین و بذرها رو جمع کنین و توی زمنیهای دیگه بکارین تا درختچه‌های بیشتری سبز بشن.این تعاملِ بینِ انسان و طبیعت، رابطه‌ی دوطرفه‌ی مفیدی بینِ این دو تا به وجود آورده بود که هیچ شباهتی به رابطه‌ی بینِ انسانها نداشت. چون انسان و طبیعت نه از سرِ اجبار و نیاز، بلکه از روی عشق و علاقه هوای همو داشتن.با این حال، نویسنده همون اولِ کار فهمید که آمریکای مدرن بنا نداره از هدیه‌ها و نعمتهای این دنیا قدردانی کنه.

یه کم که بزرگتر شد، یه شغلِ کوچولو گیرش اومد: باید توت‌فرنگیا رو از یه مزرعه‌ جمع‌آوری میکرد و صاحبِ اون مزرعه خوردنِ حتی یدونه توت‌فرنگی رو بدونِ پرداختِ هزینه ممنوع کرده بود. بنابراین، اگه کیمرر میخواست از طعمِ خوشِ توت‌فرنگیای تازه‌ی این مزرعه گلویی تازه کنه، باید بیشترِ پولی رو که از مالکِ مزرعه میگرفت دوباره میریخت تو جیبِ همین شخص.

 

 

رابطه‌ی بینِ انسان و طبیعت باید دوطرفه باشه و بر مبنای قدردانی شکل بگیره

خیلی درسها میشه از فرهنگ‌ِ بومیای آمریکا گرفت، به خصوص رابطه‌ی متقابل‌شون با طبیعت که مبنای زندگی و فرهنگ‌شون بوده. توی این فرهنگ، آدما با همدیگه و با دنیای اطرافشون تعاملِ همیشگی دارن و به عبارتِ دقیقتر، یه «چرخه»‌ی تعامل بینشون برقراره.

این چرخه‌ها درواقع بخشی از ذات و سرشتِ انسانن.

یه مردم‌شناسِ خیلی تأثیرگذار به اسمِ پائولا گان (Paula Gunn) درباره‌ی نقشِ این تعامل توی زندگیِ زنها میگه: زندگیِ هر زنی سه مرحله داره: مرحله‌ی اول، دخترانگیه، که یه دختربچه راه‌ورسمِ زندگی رو از پدرومادرش یاد میگیره. بعد از اینکه دختربچه یاد گرفت که از خودش مراقبت کنه، تبدیل به یه زنِ بالغ میشه و پا به مرحله‌ی بعد یعنی مادرانگی میذاره. حالا قراره محبت و دانشی که از پدرومادرش یاد گرفته بوده رو به نسلِ بعدی یعنی فرزنداش منتقل کنه.

مرحله‌ی سوم و آخر که این چرخه‌ی تعامل رو کامل میکنه، آموزگاریه، و زن توی میان‌سالی و کهن‌سالی بهش میرسه. توی این دوران، زن‌ها مثلِ یه الگو عمل میکنن، الگو برای همه‌ی کسایی که توی جامعه به کمک و توصیه نیاز دارن.همین روابطِ محبت‌آمیزو ما باید با دنیای اطرافمون هم برقرار کنیم.

یه روز، خانمِ کیمِرِر سرِ راه به یه برکه میرسه که از بس کثیف بوده تهش کُلّی جلبک بسته بوده، در حدی که پرنده‌ها توش گیرافتاده بودن. اون دوازده‌سالِ تموم به این حوضْ مادرانه رسیدگی کرد. مدام بهش سرمیزد و جلبکهاشو می‌کَند و کامل تمیزش میکرد.این نوع دلسوزی و رسیدگی، یه چرخه‌ی جدید ایجاد میکنه. وقتی برکه تمیز باشه، پرنده‌ها میتونن شاد و خرم زندگی کنن. ضمنِ اینکه برای شنا کردن هم آبش مناسبه، و وقتی که آبش جاری بشه، بقیه‌ی برکه‌ها و دریاچه‌ها هم از آبِ تمیزش بهره‌مند میشن.

این جور رفتار کردن خیلی فرق میکنه با رفتاری که دنیای مدرن با طبیعت پیش گرفته. جوامعِ مدرن جوری از منابعِ تجدیدناپذیر بهره‌برداری میکنن که فقط خودشون نفع میبرن، نه طبیعت؛ این منابع روز‌به‌روز بیشتر تحلیل میرن بدونِ اینکه جای خالی‌شون پر بشه و این، هم به انسانهای کلِ زمین ضرر میزنه و هم به طبیعت.

 

 

برای حفظ و نگهداری از محیطِ زیست، باید با طبیعت هماهنگ و سازگار باشیم

یه ده‌-بیست‌ سالیه که دیدگاهِ مردم نسبت به محیطِ زیست داره عوض میشه و مسئولیت‌پذیریِ بیشتری احساس میشه. این خوبه و نتایجِ خوبی هم به دنبال داشته، از جمله رواجِ بازیافت. اما هنوز خیلی کارها هست که باید انجام بشه.هدفِ اصلیِ مردمِ پوتاواتومی استفاده‌ی معقول و سالم از محیطِ زیسته و این هدف همیشه از طریقِ تعاملِ بینِ انسان و محیطِ زیست محقق میشه.

این اون چیزیه که استعمارگرای اروپایی نفهمیدنش. بعد از اینکه واردِ آمریکا شدن، از اینکه دیدن بومیای آمریکا فقط نصفِ محصولاتِ برنجشون رو برداشت میکنن تعجب کردن، در حالی که این کار اسراف نبود. اونا با این کار در واقع همون تعامله رو برقرار میکردن و با درو نکردنِ نصفِ دیگه‌ی برنجا، درواقع هدایایی که زمین بهشون داده بود رو جبران میکردن؛ بقیه‌ی حیوونا هم میتونستن توی زمین بچرن، برنج بخورن و برای برداشتِ سالِ آینده هم، خوووب بذرها رو همه جای زمین پخش کنن.

به این کار برداشتِ افتخار‌آمیز میگن که یه جور کشت‌وکارِ سازگار با محیطِ زیسته که شما فقط تا حدی که برای سیر کردنِ شکمتون موردِ نیازه برداشت میکنید و بقیه شو به نشونه‌ی قدرشناسی رو زمین رها میکنید.متأسفانه تعامل و حفاظت از محیطِ زیست چیزایی‌ان که توی کشاورزی و صنعتِ غذاییِ امروز دغدغه‌ی اصلی محسوب نمیشن.

نهایتِ کاری که بعضی از ایالتهای آمریکا در این خصوص انجام داده‌ن اینه که قوانینی رو وضع کرده‌ن که میگه چه کارایی رو نمیتونید انجام بدید، مثلِ صیدِ ماهیِ قزل‌آلا. اما عموماً تنها مجازاتی که برای نقضِ این قوانین وجود داره جریمه‌ی نقدیه.این در حالیه که برداشتِ افتخارآمیز توافقی نیست که بینِ حکومت و شهروندای قانون‌مدارش وضع شده باشه؛ بلکه مجموعه‌ای از اصولِ هماهنگه که بینِ انسان و طبیعت مشترکه. ما متعهد میشیم که فقط در حدِ نیازمون برداشت کنیم و بقیه‌شو برای طبیعت بذاریم تا واردِ چرخه‌ی آفرینش بشه، و در عوض، طبیعت‌ هم کماکان غذای ما رو تأمین میکنه.

آگاهی از این رابطه‌ی تعاملی و متقابل، باعث میشه توی رفتارمون با محیطِ زیست تجدیدِ نظر کنیم. به جای اینکه فقط به انداختنِ کاغذهای باطله توی سطلِ بازیافت اکتفا کنید، فکر کنید ببینید چطور میشه با هدیه‌های بیشماری که درختهای این عالَم در اختیارتون قرار دادن تعامل کنید.از اونجا که جنگل‌زدایی تهدیدی برای این سیاره‌ست، میتونید خودتون و دیگران رو درباره‌ی خطراتِ اون آگاه کنید و حتی توی برنامه‌های درختکاری هم شرکت کنید.

 

 

اگه میخواید به پایداری و حفظِ محیطِ زیست کمک کنید، روشهای سنتی رو مدنظر قرار بدید

کیمرر علاوه‌ بر اینکه بی‌واسطه از دانشِ قبیله‌ی پوتاواتومی بهره‌منده، استادِ علومِ زیست‌محیطی هم هست. این پیش‌زمینه‌ها باعث شده نویسنده دیدگاهِ منحصربه‌فردی نسبت به سازوکارِ جهان داشته باشه، دیدگاهی که متشکل از نگرشهای مختلفه و منجر به فهمِ بهتر میشه.

کیمرر وقتی که متوجه شد دانشجوهاش به رویکردِ مرسومِ دانشگاهی خیلی خوب جواب نمیدن، این دانش و درکِ منحصربه‌فردش رو واردِ کلاسهای گیاهشناسی‌ش کرد. و برای اینکه ذهنشون رو درگیر کنه، تصمیم گرفت یه چندتا تکنیکِ عملیِ سالم مربوط به بومی‌های آمریکا رو هم چاشنیِ کار کنه. و جواب هم گرفت. دانشجوها بیشتر از قبل علاقه‌مند شده بودن. از اون موقع به بعد، همیشه اولین کلاسِ هر ترمش رو توی باغ برگزار میکنه و اونجا تکنیک‌های کشاورزیِ معروف به سه‌خواهر رو به دانشجوهاش آموزش میده.تکنیکِ سه‌خواهر فقط یه افسانه‌ی جذاب یا یه تکنیکِ کشاورزی نیست، بلکه پرده از روشهای سنتی‌یی برمیداره که همین امروز هم میتونیم برای کشتِ محصولاتمون ازشون استفاده کنیم بدون اینکه به تکنیک‌های مضرِ امروزی متوسل بشیم.

تکنیکِ سه‌خواهر، در اصل یه روشِ کشاورزیه که ریشه در یه افسانه‌ی قدیمی داره. سه تا خواهر بودند که توی طوفانِ زمستون برای پیدا کردنِ سرپناه واردِ یه روستا میشن. روستاییا با اینکه چیزِ زیادی برای تعارف کردن نداشتند، اما همون اندک‌غذایی رو که داشتن با خواهرا قسمت کردند. خواهرا هم برای اینکه قدرشناسیشون رو ابراز کنن، هویتِ واقعی‌شون رو افشا کردند. یکیشون تجسّمِ ذرت بود، یکی‌شون تجسّمِ لوبیا بود و یکی‌شون هم تجسّمِ کدو. اون‌وقت با گشاده‌دستی بذرِ خودشون رو تقدیمِ روستاییا کردند. این سه تا بذر هرکدوم بهترین بذرها برای کاشت بودند و کنارِ همدیگه رشد کردند تا حامیِ هم باشن:

ذرت، با اون رشدِ سریعش، ساقه‌هایی داشت که مثلِ یک ستون از لوبیا حمایت میکرد تا برگهای خودشو دورشون بپیچه. این برگها به حفظِ رطوبت کمک میکردند و ذرت رو به ادامه‌ی رشد تشویق میکردند. کوچیکترین خواهر یعنی کدو هم نقشِ مدافع رو ایفا میکرد و با برگهای نوک‌تیزش حشراتِ موذی رو از لوبیا و ذرت دور میکرد.

حالا ما چیکار میکنیم؟ به جای استفاده از تکنیک‌های سازگار با محیطِ زیست، مثلِ کاشتِ گیاه‌هایی که به صورتِ طبیعی حامی و مدافعِ هم باشن، به تکنیک‌های مضر به حالِ طبیعت متوسل میشیم، مثلاً میایم یه کشتزارِ پهناور رو با آفت‌کشهای سمی سمپاشی میکنیم.بعضی از این سموم به حالِ حیوونا هم مضرن و باعثِ مرگِ زنبورهای عسل میشن و نقشِ اساسی دارن توی آلودگیِ گیاها و زمین و محیطِ زیستِ خودمون.

 

 

برای نجاتِ آینده‌ی خودمون باید به نسلِ بعدی اهمیتِ احترام و قدردانی رو یاد بدیم

رفتارِ نامناسبی که با منابعِ طبیعت داریم یه پیامدِ ناگوارِ دیگه هم داره و اون، تغییراتِ اقلیمیه. برای مواجهه با این خطر، تغییرِ اولویتها بیشتر از همیشه اهمیت پیدا میکنه. چشمِ امیدِ ما بیشتر به نسلِ آینده‌ست که چقدر اهمیتِ مراقبت از محیطِ زیست رو درک کنن. این وظیفه‌ی ماست که اونا رو جوری تربیت کنیم که حسِ قدرشناسی از طبیعت رو توشون پرورش بدیم.برای این کار یه راهِ ساده وجود داره: توی خیلی از مدارس، دانش‌آموزا هر روز صبح سوگندِ وفاداری به پرچم یاد میکنن. حالا تصور کنید هر روز بچه ها سوگند یاد کنن که نسبت به طبیعت و زمینی که روش زندگی میکنن قدردان و سپاسگزار باشن.

توی مدارسِ بومی‌های آمریکا همین الآنشم این ایده‌ی انسان‌ساز رو به کار میبرن و بچه‌ها رو ملزم میکنن که از زمینِ مادر بابتِ آب و غذا و سرپناهی که در اختیارمون قرار داده، همه با هم تشکر کنن.ما میتونیم نسلی از بچه ها رو تربیت کنیم که هرروزشون رو با حسِ قدردانی شروع کنن، و به جای اینکه ولعِ مصرف‌گرایی داشته باشن، دنبالِ جبرانِ لطفهای باشن که طبیعت در حقشون کرده.

شعارها و سرودهای صبحگاهی با مضمونِ قدردانی از طبیعت آروم‌آروم بهشون نگرش و انگیزه ای میده تا بلند شن و دنیا رو تغییر بدن، نه اینکه یه گوشه بشینن و فقط نِق بزنن. اگه قرار باشه با گرمایشِ جهانی مقابله کنیم، به مردمی نیاز داریم که اهلِ عمل باشن. مثلاً توی ایالتهای شمالِ شرقِ آمریکا مردمی رو لازم داریم که از درختای افرا محافظت کنن.این درختا تنها استفاده‌شون اون شربتِ خوش‌مزه ای نیست که توی پن‌کیک میریزن. چوبِ شومینه‌ها رو هم همینا تأمین میکنن، کربن‌دی‌اکسیدِ هوا رو هم میگیرن. اما اگه تغییراتِ آب‌وهوایی با همین سرعت ادامه پیدا کنه، توی 50 سالِ آینده این ایالتها اونقدر گرم میشن که دیگه درختِ افرایی باقی نمی‌مونه.

مردمِ ایالتهای شمالِ شرقیِ آمریکا اگه واقعاً میخوان درختای افرایی که این همه فایده براشون داشته‌ن رو نجات بدن، باید دست از نق زدن بردارن و توی عرصه‌ی سیاست فعال بشن. مثلاً میتونن سطحِ آگاهی‌ها رو بالا ببرن و به گروههای سیاسی کمک کنن تا با دولت لابی کنن تا مالیاتِ تولیدِ کربن‌دی‌اکسید رو افزایش بده تا شرکتها مجبور بشن مسیرشون رو عوض کنن.درسی که قبیله‌ی پوتاواتومی بهمون میده خیلی ساده‌ست: فقط در صورتی میتونین توی آینده دووم بیارین که همین حالا شروع کنین به جبران.

 

لطفاً نظرها، پیشنهادها و پاسخ خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در بخش نظرات (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.