خلاصه کتاب آسوده‌گرایی : نوشته: گرگ مک‌کئون

خلاصه کتاب آسوده‌گرایی : نوشته: گرگ مک‌کئون

معرفی و خلاصه کتاب آسوده‌گرایی : نوشته: گرگ مک‌کئون

 

انجام کارهای بزرگ، لزوما راه حل ساده‌ای ندارن و معمولا با فشار و استرس و مسائل جانبی همراه هستن. مک‌کئون توی این کتاب میگه که چطور یاد بگیریم این فشارهارو کنترل کنیم تا از مسیر اصلی که رسیدن به هدفه، منحرف نشیم.

 

 

خلاصه متنی رایگان کتاب آسوده‌گرایی

 

هر کار سختی رو نمیشه آسون کرد اما انجام کارایی که بیشترین اهمیت رو برای شما دارن رو میتونین آسون کنین.

نویسنده پرفروش نیویورک تایمز، گرگ مک کیون توی کتاب آسوده گرایی به شما یاد میده تا توی زندگی به خودتون سخت نگیرین و در عین حال، راه حل های ساده تری رو برای رسیدن به اهدافتون انتخاب کنین. درسته که زندگی بالا و پایین های زیادی داره ولی نباید فراموش کرد که همیشه در جریانه.

بعضی وقتا نیازه تا همه توانایی هاتون رو به کار بگیرین تا به نتیجه برسین و بعضی اوقات هم لازمه مدتی کنار بکشین و انرژی‌تون رو بازیابی کنین. زندگی امروز مثل کوهنوردی تو ارتفاعات بسیار زیاده، جایی که زمین سست و هوا رقیقه و کمترین حرکت رو به جلو، پیشرفتی بسیار خسته کننده و بزرگ به نظر میرسه.

شاید مبهم بودن نتیجه، نگرانی ها و فشارهای اقتصادی، مطمئن نبودن از اتفاقات پیش رو و مسئولیت هایی که به عهده‌تون هست، همه و همه باعث شده تا هرچه بیشتر کار کنین و کمتر نتیجه بگیرین. نمیشه منکر شد که زندگی سخت و سرشار از مشکلاته.

کتاب آسوده گرایی برای این نیست که مشکلات رو محو کنین بلکه برای این نوشته شده تا بهتون کمک کنه برخی مشکلات رو که ظاهر سرسخت و شکست ناپذیری دارن، شناسایی و آسون کنین.

بریم سراغ نویسنده؛ گرگ مک کیون نویسنده پرفروش نیویورک تایمز، سخنران برنامه ریز مدیریت و تجارت و فعال شبکه های اجتماعیه که سال ۱۹۷۷ تو لندن متولد شد. گرگ تو دانشگاه بریگام رشته ارتباطات و روزنامه نگاری خونده و تو دانشگاه استنفورد تو رشته مدیریت ارشد کسب و کار تحصیل کرده.

اون از جمله کساییه که به طور مرتب واسه مجله کسب و کار هاروارد مقاله مینویسه و تو شبکه لینکدین هم فعالیت چشم گیری داره.

کتاب تاثیرگذار و پرفروش نیویورک تایمز مک کیون با عنوان: اصل گرایی یا ضرورت گرایی نخستین اثر اونه که تو سال ۲۰۱۴ منتشر و با استقبال جهانی روبه‌رو شد. اگه توی زندگیتون هدفی دارین که واسه رسیدن بهش دچار سرگرمی شدین و مسیر درست رو پیدا نمیکنین، این کتاب میتونه مثل چراغ راهنمای شما برای قرار گرفتن تو مسیر درست باشه.

به یه کار چالش برانگیز ولی مهم فکر کنین که از مدت ها قبل به تعویق انداختینگ فقط به خاطر اینکه انرژی کافی واسه انجام دادنش نداشتین. شاید این کار، یاد گرفتن یه مهارت یا خوندن یه کتاب باشه که ممکنه زندگی‌ یا کسب و کارتون رو متحول کنه. شاید هم کار کردن روی یه ایده باشه. کسی چه میدونه.

به تمام تلاش و سخت کوشی که برای انجام دادن اون پروژه نیاز دارین فکر کنین. حالا شونه هاتون رو صاف کنین و یه نفس عمیق بکشین و فرض کنین که این کار بی دردسر و لذتبخشه.

پیشرفت هر روزه تو اون کار رو تصور کنین در حالی که هنوز بخش زیادی از انرژی براتون باقی مونده تا روی سلامتی، روابط‌تون با دیگران و مسئولیت هاتون تمرکز کنین. مردم دوست دارن بگن این کار آسون نیست و ارزشش رو نداره. اما چرا باید برای شما مهم باشه؟ چون کار بامعنی و ضروری باید هم مشکل باشه.

دفعه بعد که با یه کار سخت ولی مهم رو به رو شدین، آسون فرضش کنین و پنج اصطلاح رو که در ادامه میگم به خاطر بسپرین. اگه یه سر به نسخه اصلی کتاب بزنیم، این پنج اصطلاح تو پنج حرف مخفف شده که اگه کنار هم بزاریم کلمه داگ ( dog ) یا سگ تولید میشه : دی دی او جی جی( DDOGG ). دان ( Done )، دیلیت ( Delete )، آبویس ( Obvious )، گرجوال ( Gradual ) و گریتفول( Grateful ). خب حالا ببینیم این اصطلاح ها یعنی چی.

 

 

اول؛ دان یا انجام شده : کار انجام شده چه شکلیه؟

 

خودتون رو تو یه مسابقه دو تصور کنین. به شما گفته شده خط پایان بین ۵ تا ۲۰ مایلی‌تون قرار داره. بنابراین ذهن شما واسه ۲۰ مایل دویدن آماده میشه و در نهایت انگیزه پیدا میکنین. همین قضیه واسه یه پروژه یا وظیفه هم وجود داره.

وقتی که یه خط پایان مشخص واسه خودتون تعریف نکنین، مغزتون فرض میکنه که این کار به یه تلاش بی نهایت نیاز داره. به خاطر همینه که مک کیون پیشنهاد میکنه از خودتون بپرسین : کار انجام شده در نهایت به چه شکله؟ و واسه شصت ثانیه چشم هاتون رو ببندین و به زمانی که پروژه شخصی‌تون رو به پایان رسوندین فکر کنین.

کامل کردن کار مثل زدن دکمه آپلوده ( upload ) ، وقتی پادکستتون رو ضبط کردین و میخواین اون رو با بقیه به اشتراک بذارین. مثل دکمه ارساله، وقتی پیامتون رو نوشتین و آماده فرستادنه.

مثل تو بشقاب چیدن غذاس وقتی که آشپزی‌تون تموم میشه. حین اینکه یه لحظه خاص از آخر کار رو وقتی که تموم شده واسه خودتون تعریف میکنین و اون رو تو ذهن تصور میکنین، مغزتون به آرامش میرسه چون میفهمه سر آخر یه زمانی وجود داره که میتونه از کار کردن دست بکشه.

 

 

دیلیت یا حذف کردن : چه مرحله هایی رو میتونم حذف کنم؟

 

نویسنده از قول یکی از دوستاش که آشپزه میگه:‌ »من عاشق اینم که با دستورالعمل های جدید آشپزی کنم، ولی از دستورالعمل های جدیدی که آشپزها و بلاگرها هر از چند گاهی با به به و چه چه معرفی میکنن متنفرم.

خیلی از سرآشپزهای حرفه‌ای هم که فوت و فن کارشون رو منتشر میکنن،‌ دوست دارن که یه موادی رو تفننی به غذا اضافه کنن و واسه توضیح یه آشپزی ساده، صد صفحه مطلب بنویسن.

بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که میتونم بعضی مواد رو حذف کنم و خیلی از مراحل کار رو با هم ترکیب کنم و بازم مثل همیشه یه غذای خوشمزه درست کنم. بعضی وقتا یه فرایند پنج مرحله ای رو تو سه مرحله خلاصه میکنم و یا دو سه تا ماده رو حذف میکنم. مطمئنا نتیجه کامل نمیشه ولی قطعا انجام دادنش ساده و آسون تره و غذا هنوز هم خوشمزه میشه».

احتمالا چند مرحله هستن که شما هم میتونین تو پروژه ای که باهاش درگیر هستین حذفشون کنین و همچنان همون نتیجه رو به دست بیارین. هر کدوم از پروژه هاتون رو مثل یه برج جنگا در نظر بگیرین.

اگه نمیدونین برج جنگا چیه تو اینترنت یه سرچی بکنین. وظایفتون مثل یه برج جنگا میمونن. همیشه چندتا بلوک هستن که میتونین بدون این که سازه رو خراب کنین، حذفشون کنین.

مک کیون تو این کتاب پیشنهاد میکنه که هر پروژه ای رو از صفر شروع کنین. قبل از انجام کار، یه کاغذ سفید بردارین و از خودتون بپرسین : واسه کامل کردن این پروژه حداقل به چند مرحله نیازه؟ با چند قدمی که واقعا فکر میکنین ضرورین شروع کنین و همه کارای غیر ضروری رو حذف کنین.

 

 

آبویس یا آشکار : اولین اقدام آشکار چیه؟

 

اپریل پری( April Perry ) رو بهتون معرفی میکنم. اون یه متخصص روانشناسیه. اپریل برامون تعریف میکنه که چند سال پیش، خانومی که ما اسمش رو الیزابت میذاریم، پیشش اومد. الیزابت همه جای خونه‌اش،‌ کتابا پخش و پلا بودن.

خب چرا همه رو جمع نمی کرد و تو کتابخونه نمیذاشت؟ چون کتابخونه تو خونه‌اش نداشت. خودشم میدونست که باید واسه کتاباش یه کتابخونه تهیه کنه ولی چند ماه گذشته بود و هنوز این کار رو انجام نداده بود.

پری از مراجعه کنندش پرسید : اگه الان لپ تاپم رو برات بیارم،‌ میتونی از طریق اون کتابخونه ات رو آنلاین ( online ) سفارش بدی؟ الیزابت جواب داد : دوست داشتم این کارو انجام بدم ولی اول باید دیوار خونه‌ام رو اندازه بگیرم تا ببینم کدوم سایز واسه خونه‌ام مناسبه. پری گفت : باشه. عیبی نداره. الان میتونی بری و دیوار رو اندازه بگیری؟ جواب شنید : نه. من متر ندارم.

در اون لحظه پری و الیزابت هر دو زدن زیر خنده. الیزابت برای چند ماه کارش رو به تعویق انداخته بود چون متوجه یه مرحله بدیهی و آشکار که خریدن یا قرض کردن یه متر بود، نشده بود.

وقتی اولین اقدام بدیهی رو تو یه پروژه شناسایی کنین و اون رو پشت گوش نندازین، خود به خود کارتون آسونتر میشه. مک کیون این مسئله رو با اصطلاح اولین قدم آشکار بیان میکنه که به ذهن ما این رو یادآوری میکنه که معمولا شناخت اولین قدم کار ساده‌ایه و انجام دادنش خیلی آسون تر از چیزیه که فکرش رو بکنیم.

 

 

گرجوال یا قدم به قدم : توی انجام کارم چه سرعتی رو میتونم بتدریج حفظ کنم؟

 

توی نوامبر ۱۹۱۱، دوتا کشتی سفرشون رو از اروپا به سمت قطب جنوب شروع کردن. یه قایق از نروژ به وسیله کاپیتان روئالد آمونسن (Roald Amundsen ) و قایق دیگه از انگلستان به وسیله کاپیتان رابرت فالکو ( Robert Falco ) هدایت می‌شدن.

این دو کاپیتان توی کارشون، دو فلسفه کاملا متفاوت داشتن. کاپیتان انگلیسی، فقط توی روزهای آفتابی از صبح تا شب خدمه اش رو مجبور به پارو زدن میکرد که قاعدتا باعث خستگی اون‌ها می‌شد و تو روزهای بارونی به اون ها استراحت می‌داد.

اما کاپیتان نروژی و خدمه‌اش بدون توجه به آب و هوا دقیقا روزی ۱۵ مایل به سمت مقصد حرکت می کردن. نه بیشتر و نه کمتر. حتی وقتی خدمه‌اش قطب جنوب رو جلوی چشماشون میدیدن و میدونستن که با یه روز کامل پارو زدن می‌شه به اونجا رسید، بازم به قانون ۱۵ مایلی‌شون پایبند موندن و سه روز بعد به مقصدشون رسیدن.

مک کیون توی کتابش اینطور مینویسه : توی چهارده دسامبر سال ۱۹۱۱ خدمه نروژی اولین کسایی بودن که پاشون به قطب جنوب رسیده بود. اونها شونزده هزار مایل پارو زدن تا به اون نقطه برسن.

از اون طرف، کاپیتان انگلیسی و تیم خسته و درب و داغونش، ۳۴ روز دیرتر از موعد به اون منطقه رسیدن. این بخش از کتاب میگه : خدمه با یه حالت خستگی وحشتناک در حالی که داشتن یخ می زدن به اون منطقه رسیدن.

حالا اگه شما میخواستین تا ماه دیگه ۳۰ مایل راه برین، چی کار میکردین؟ هر روز گام به گام یه مایل راه میرفتین یا دو تا ۱۵ مایل خسته کننده؟ قبل از اینکه پروژه بعدی‌تون رو شروع کنین، یه سرعت ثابت و یکنواخت واسه پیشرفتتون تعیین کنین که میتونین اون رو تا وقتی که کار تکمیل بشه هر روز پیاده کنین.

 

 

مک کیون میگه : امروز مقدار کاری رو انجام ندین در حالی که نمیتونین اون رو فردا تکرار کنین.

 

گریتفول یا سپاسگذار : واسه چه چیزی میتونم سپاسگذار باشم؟

اگه تا حالا تو یه ماراتون شرکت کرده باشین، میدونین که موقع دویدن فورا به خودتون اجازه میدین که از دردای مختلف شکایت کنین. مثلا زیربغل چروک شده یا تاول پاتون.

تموم کردن مسابقه کم کم به نظرتون غیر ممکن میاد. اما اگه به پیشرفتتون افتخار کنین و از کسایی مثل همسر،‌ والدین، مربی و دوستایی که ازتون حمایت کردن تا به اینجا برسین ممنون باشین، میتونین با از پس غر زدناتون هم بربیاین.

با این کار، قدم‌های بعدی روشنتر و آسونتر به نظر می رسن.

توی هر پروژه یا وظیفه ای، اگه خودتون رو تو شرایط سپاسگزاری قرار بدین، واضح تر و قابل مدیریت تر میشن. واسه موندن تو وضعیت سپاسگزاری، کافیه هروقت از اوضاع شکایت دارین، فورا به چیزایی فکر کنین که واسشون شکرگزارین یا بهشون افتخار میکنین. خلاصه اینکه، پروژه های مهم و به ظاهر سخت رو با نکاتی که گفتم واسه خودتون آسون کنین.

پنج تا حرف دی دی او جی جی از خاطرتون نره. این داگ میتونه یه سگ وفادار واستون باشه که تو همه پروژه ها همراهتون بشه. داگ چی بود؟ دان یا انجام شده، دیلیت یا حذف کردن، آبویس یا آشکار، گراجوال یا بتدریج و گریتفول یا سپاسگزار.

کار انجام شده چه شکلیه؟ چه مراحلی رو میتونم حذف کنم؟ اولین اقدام آشکار چیه؟ توی چه سرعتی میتونم بتدریج به هدفم برسم؟ و در آخر برای چه چیزی میتونم سپاسگذار باشم؟

اگه به صورت روتین( routine ) این پنج سوال رو از خودتون بپرسین، میتونین توی مسیر آسوده گرایی حرکت کنین، عملکردتون رو بهتر کنین و در نهایت به بهترین نتیجه ممکن برسین. چیزی که شنیدین لب مطلب کتاب آسوده گرایی اثر گرگ مک کیون بود.

 

لطفاً نظرها، پیشنهادها و پاسخ خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در بخش نظرات (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.

دیدگاه خود را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.