خلاصه متنی رایگان کتاب بازاریابی چسب نواری
اگه توی دانشگاه یا آموزشگاهها درس بازاریابی رو خوندید، یه خبر بد براتون داریم: خیلی از زمان عقب افتادید!
استراتژیهای بازاریابی مدرن و امروزی، خیلی با نمونههای کتابی که توی مدارس تدریس میشن، فرق دارن. در واقع تو دنیای امروز، معنی بازاریابی برای کسب و کارهای کوچک به کلی تغییر کرده. استراتژیهای مدرن بازاریابی تو دوره و زمان پیشرفته و پر از فناوری ما، خیلی کاربردیتر و عملیتر شدن.
محور اصلی استراتژیهای جدید اینه: آدمایی رو پیدا کن که مشکلشون به دست تو حل میشه. بعد مطمئن باش که میشناسنت، بهت علاقهمندن و اعتماد دارن. البته همچنان یه چالش این وسط باقی میمونه: چطور چنین افرادی رو پیدا کنیم؟
فرقی نداره که تازه اول کارتون هستید و میخواید برای کسب و کارتون استراتژی بازاریابی بچینید یا میخواید برای استراتژیهای فعلی خودتون پول بیشتری رو خرج کنید؛ در هر صورت، باید مطمئن بشید که پیامهای بازاریابی شما جذابن و باعث میشن مشتریهاتون، مثل چسب نواری به بیزینس شما بچسبن و تا مدتها و حتی همیشه باهاتون بمونن.
در ادامه مبحث امروز شما موارد زیر رو هم یاد میگیرین:
چطور با مشتری خودتون حرف بزنید و کاری کنید که شما رو به دیگران پیشنهاد بده.
چطور بیانیه بازاریابی خیلی خوبی رو برای خودتون بسازید
و اینکه چرا بازاریابی سنتی حالا حالاها نمیمیره و همچنان کاربرد داره.
یه مقصد روشن، رسالت مشخص و هدف واقعی، یه استراتژی بازاریابی قدرتمند رو میسازن!
خیلی از مردم، ایدههای زیادی برای تبلیغات چاپی رنگارنگ یا بروشورها دارن و فکر میکنن داشتن همین ایدهها کافیه و میتونن به بهترین شکل برای کسب و کارشون بازاریابی کنن.
اما قبل از اینکه وارد جزئیات بشیم، یه قدم بیایم عقب. اولین چیزی که به عنوان یه صاحب کسب و کار بهش نیاز دارید، داشتن یه استراتژی بازاریابه. استراتژی بازاریابی، راه رسیدن به هدف نهایی شما رو مشخص میکنه. برای شروع، باید مقاصد، رسالتها و اهداف خودتون رو مشخص کنید.
به عنوان نمونه، مقصد شما میتونه این باشه که رهبر بازار بشید؛ رسالتتون میتونه ارائه خدمت صادقانه به مشتریها باشه و هدفتون هم میتونه دو برابر کردن تعداد مشتریها در طول یه دوره زمانی مشخص باشه.
بعد از اینکه این موارد رو مشخص کردید، میتونید به این فکر کنید که چطوری قراره به تک تکشون برسید. این میشه استراتژی بازاریابی شما.
برای ساخت یه استراتژی بازاریابی موفق، باید سه تا قدم بردارید:
اولین قدم اینه که ببینید میخواید به کی کمک کنید؟ یعنی چه افرادی قراره مشتریهای شما باشن و چه جایگاهی میخواید تو ذهنشون داشته باشید. اینجوری راحتتر میتونید اونا رو جذب کنید.
تو قدم بعدی، باید به راهکارهای جذب این مشتریها فکر کنید. اینکه چطور میتونید در مقابل رقبای خودتون متمایز بشید؟ یه راه برای متمایز شدن، اینه که خدمات ویژهتر و خاصتری رو ارائه بدید یا اینکه محصولات با کیفیتتری رو تولید کنید. در غیر این صورت، مشتریای دست به نقد شما، قیمتها رو مقایسه میکنن و اگر ارزونترین برند نباشید، انتخاب اول اونها هم نیستید!
وقتی دو قدم اول رو برداشتید،
میتونید برید سراغ قدم سوم که ترکیبی از اون دوتاست. اینکه چطور قراره خدماتتون رو به افراد درست برسونید؟ این قدم رو با تجزیه و تحلیل محیط تجاری خودتون، مثل رقبا و عادات و نیازهای مشتریهاتون شروع کنید.
مشتریای ایدهآل خودتون رو مشخص کنید و به دنبال حل مشکلات اونها باشید.
اینجوری به شما وفادار میمونن و تجارتتون رو به دوستانشون معرفی میکنن. در گذشته تمام تمرکز بازاریابی روی دستیابی به بیشترین مشتریهای ممکن بود. اما در حال حاضر، این رویکرد دیگه کارایی نداره. در عوض، شما باید افرادی رو جذب کنید که به معنای واقعی کلام، به محصولات شما نیاز دارن. یعنی باید مشتریهای ایدهآل خودتون رو پیدا کنید.
حالا چطوری؟
با نگاه کردن به گذشته کسب و کار خودتون و دادههایی که از قبل دارید شروع کنید. یه لیست از تمامی مشتریهای که داشتید درست کنید و ببینید کدوم یکی از اونها راضی هستن و کدوم دسته بیشترین سود رو برای کسب و کار شما آوردن. مشتریهای که از خدمات شما خوشحالن و سودآور هم هستن، همون گروه مشتریها ایدهآل شمان.
همونهایی که به شما وفادار میمونن و برندتون رو به دوستانشون معرفی میکنن. بعد، توی همون جمعیت، دنبال مشتریها دیگهای بگردید. بفهمید که چه چیزهایی اونها رو جذب میکنه و چرا به خدمات شما نیاز دارن؟ یادتون نره که محصولات شما باید حتما یکی از مشکلات اونها رو حل کنه.
در آخر، یه طرح کامل از مشتری ایدهآلتون بهدست میارید. طرحی که با استفاده ازش میتونید مشتریهای ایده آل خودتون رو با جزئیات توصیف کنید. به این ترتیب کارکنان شما هم میدونن که حواسشون باید به چه کسایی باشه.
حتی میتونید چندتا ویژگی خاص بسازید و روشون اسم بذارید. اینجوری موقع تصور کردن مشتری ایدهآلتون، میتونید به یه چیز قابل لمستر فکر کنید. قبل از اینکه هر تصمیم بازاریابی خاصی بگیرید، از خودتون بپرسید که «آیا این تصمیم فلانی رو هم جذب میکنه؟» همین سوال میتونه شما رو تو مسیر درستی نگه داره.
همچنین میتونید به جاهایی که مشتریهای ایدهآلتون میرن، سر بزنید. مثلا اگه افرادی رو هدف گرفتید که به موضوعات فناوری علاقه دارن، میتونید به کنفرانسهای مربوط به فناوری برید و شخصا مشتریها ایدهآل خودتون رو بشناسید.
یه پیام اصلی بسازید که بهعنوان مبنای همه فعالیتهای بازاریابی شما عمل کنه.
بعد از اینکه مشتریها ایدهآل خودتون رو پیدا کردید، باید باهاشون صحبت کنید!
یه کمپین بازاریابی موفق، باید یه پیام قوی داشته باشه و مشتریهای هدف شما رو ترغیب کنه که محصولات شما در کل بازار، بهترینه! پس اول از همه، یه بیانیه بازاریابی بسازید. این بیانیه، قراره مبنایی باشه که تمامی تلاشهای بازاریابی بعدی شما را تعیین میکنه. برای شروع، از خودتون بپرسید: میخواید سازمانتون چه چیزی باشه؟ همونو بلند بگید.
نیازی نیست رو جملهبندیش زمان بذارید. سخت نگیرید.
توجه داشته باشید که یه بیانیه یا پیام بازاریابی میتونه نقش اساسی تو موفقیت یه کسب و کار داشته باشه. به عنوان مثال، کسب و کاری که خدمات پاک کردن پنجره رو ارائه میداد، با استفاده از یه بیانیه بازاریابی خیلی خوب، تونست خودش رو از مابقی رقباش متمایز کنه. مدیران این کسب و کار فهمیدن که رقباشون اصلا رفتار حرفهای با مشتریها ندارن.
پس تلاش کردن با بیانیه و پیام بازاریابیشون نشون بدن که احترام ویژه ای برای مشتریهاشون قائل هستن.
بیانیه بازاریابی این کسب و کار این بود: «ما میخوایم مردم بدونن که به پاک کردن پنجره بهعنوان یه حرفه نگاه میکنیم. تیم ما واقعا حرفهایه و هر خونهای که واردش میشیم، جوری رفتار میکنیم که انگار خونه خودمونه».
وقتی این شرکت چنین شعاری رو به مشتریها اعلام میکنه، همه تلاشش رو میکنه که واقعا رفتار خوبی با مشتریها داشته باشه و خود به خود تلاش میکنه تصمیمهاش در راستای همین بیانیه باشن.
این حد از شفافیت و اصیل فکر کردن، همون چیزیه که باید به عنوان هدف اصلی بازاریابیتون قرار بدید. بعد از این، یه لوگوی سخنگو بسازید.
لوگوی سخنگو چیه؟ یه جمله کوتاهه خیلی خلاصه نشون میده اگر فردی کسب و کار شما رو انتخاب کنه، چه مزیتهایی به دست میاره. این بیانیه خلاصه شده باید این سوال رو تو ذهن آدما ایجاد کنه که: «واقعا؟ چطور این کار رو انجام میدین؟»
پس یه جمله قدرتمند مثل «ما به شما یاد میدهیم که…» رو انتخاب کنید، اسم بازار هدفتون رو بیارید و بگید که چطور میخواید بهشون کمک کنید.
لوگوی سخنگوی شرکت نظافتی که الان بحثش رو کردیم این بود: «ما به ساکنان یک خانه کمک میکنیم تا دنیای بهتری رو ببینن». هر وقت هم مشتریها دست به نقدتون پرسیدن که هدف کسب و کارتون چیه، از این بیانیه استفاده کنید.
در نهایت هم، یه پیام بازاریابی خیلی کوتاه برای عموم مردم بسازید. کافیه به بیانیه هدف بازاریابی و لوگوی سخنگوی خودتون نگاه کنید و به یه عبارت مختصر و مفید برسید که شعار کسب و کارتون باشه. شرکت خدمات پستی«فدکس» (FedEx) از شعار «همیشه سروقت» و شرکت نظافتی پنجره از شعار «پنجره شما را دوست داریم» استفاده میکنه.
پیام بازاریابی خودتون رو جوری طراحی کنید که گروههای مختلفی از مخاطبان هدف شما رو جذب کنه.
همون طور که قصد ندارید یه پیام رو به هر تعداد از افراد که میتونید، بفرستید، قطعا نمیخواید از یه تکنیک بازاریابی هم برای همه استفاده کنید. در عوض، مشخص کنید که برای هر گروه از مشتریهاتون چه فعالیتهای بازاریابی ای قراره انجام بدین.
یه بازاریابی خوب، مشتریها رو بر اساس نیازهایی که دارد و به روشهای مختلفی جذب میکنه. پس بعد از اینکه مشخص کردید مشتریهای ایدهآل شما چه کسانی هستن، میتونید اونها رو به گروههای جداگونهای هم تقسیم کنید.
مثلا «مظنونین»، افرادی هستن که با توصیف شما از یه مشتری ایدهآل، مطابقت دارن اما هنوز با کسب و کار شما در تماس نیستن.
«مشتریهای مورد انتظار» هم کسانی هستن که به شما پاسخ دادن و اطلاعات بیشتری میخوان. ممکنه این دسته از مشتریها، توی فهرست ایمیل هم ثبت نام کرده باشن. «مشتریها» هم افرادی هستن که خدمات یا محصولات شما رو امتحان کردن و بعضیهاشون حاضرن محصولات جدید شما رو هم تست کنن که بهشون میگیم «مشتریهای تکراری».
در نهایت «قهرمانها» مشتریهایی هستند که حاضرن کسب و کار شما رو به دیگران معرفی کنن و بهصورت غیرمستقیم براتون تبلیغ انجام بدن.
معمولا شما با گروه بزرگی از مظنونین سر و کار دارید که در پایان قراره تبدیل به قهرمانهای کسب و کار شما بشن. توجه داشته باشید که رشد واقعی، با بهدست آوردن مشتریهای جدیدی که فقط یک بار محصولات شما رو میخرن اتفاق نمیوفته! رشد واقعی وقتیه که مشتریهاتون مدام از شما چیزی بخرن و کسب و کارتون رو به دیگران معرفی کنن.
پس مهم ترین کاری که باید بکنید، اینه که راههای مختلفی رو برای جذب این نوع از مشتریها پیدا کنید.
برای گروه مظنونین، روی جلب توجهشون تمرکز کنین. بهترین راه برای این کار هم اینه که یک نمونه رایگان از محصولاتی که دارید رو بهشون بدید. مثلا اگه یه دوره آموزشی دارید، یک فصلش رو رایگان در اختیارشون بذارید.
میتونید براشون وبینار یا کارگاه برگزار کنید و اطلاعات رایگان و مفید در اختیارشون قرار بدید.،مثلا اگه کسب و کارتون تولید لوازم پزشکی هست، میتونید یه کتاب رایگان با عنوان «12 راه فوری و موثر برای پایان دادن به کمر درد» بهشون بدید و در کنار محتواها، محصولات خودتون رو هم معرفی کنید.
میرسیم به گروه بعدی، یعنی مشتریای مورد انتظار. از اونجایی که این افراد از قبل علاقهشون رو به شما نشون دادن، چیزی رو بهشون ارائه بدید که اونها رو به مشتریهای واقعی شما تبدیل کنه.
مثلا میتونید با یه پیام شخصی سازی شده، بهشون کد تخفیف بدید و بگید این کد فقط برای استفاده شماست. یک انگیزه کوچیک، یک قلقلک میتونه این افراد رو به خرید محصولات شما ترغیب کنه.
قهرمانان هم که مهمترین مشتریهای شما هستن. پس باید با اونها از همه بهتر باشید! چون قراره برای همیشه پیش خودتون نگهشون دارید. مثلا میتونید بهشون عضویت VIP بدید و خدمات خودتون رو با تخفیف بیشتری بهشون ارائه بدید. میتونید برای روز تولدشون هدیهای بفرستید یا زودتر از بقیه به روزرسانیها رو در اختیارشون قرار بدید.
با ساخت یک وبسایت جذاب و حضور در شبکههای اجتماعی، اعلام وجود کنید
آیا برای کسب و کارتون سایت دارید؟ اگه نه، پس میشه گفت که شما عملا وجود ندارید؛ بازاریابی آنلاین یه بخش حیاتی و برای رسیدن به موفقیت اجتناب ناپذیره!
جالبه بدونید که بیشتر تصورات مردم راجع به بازاریابی آنلاین، کاملا اشتباهه. اول از همه، کاری نکنید که مردم دنبال شماره تلفن یا آدرس ایمیل شما بگردن. مهمترین جزئیات تماس خودتون رو در هر صفحه از سایتتون و در مشخصترین مکانهای سایت نشون بدید.
بهعلاوه، خیلی از صاحبین کسب و کار تصور میکنن که مشتریها، اسم درست محصولات یا خدماتشون رو میدونن. اما واقیعت چیز دیگه ای هست! بر خلاف تصور ما، مشتریها نمیدونن که قراره دقیقا دنبال چی بگردن.
حتما درباره کلمات کلیدی که مردم به صورت آنلاین در موتور جستجوی گوگل و سایر ابزارهای جستجو وارد میکنن تحقیق کنید و بفهمید که چطور باید کاری کنید که این افراد پس از جست و جوهاشون، کسب و کار شما را پیدا کنن.
یکی از راههایی که میتونه مشتریها رو به سمت شما بکشونه، اینه که وبسایت خودتون رو برای موتورهای جستجو بهدرستی بهینهسازی کنید. به این کار اصطلاحا سئو یاS.E.O گفته میشه که مخفف Search Engine Optimization هست. اما نباید فقط به این استراتژی تکیه کنید. باید همه تلاش خودتون رو بکنید تا در شبکههای اجتماعی هم حضور فعالی داشته باشید.
مشتریهای شما انتظار دارن که وبسایتتون ظاهر قشنگی داشته باشه. یه ایده خوب اینه که یه طراح رابط کاربری حرفهای استخدام کنید. از طراحتون بخواید که وبسایت شما رو در ساده ترین حالت ممکن طراحی کنه.
اینجوری محتواتون تمیزتر و شفافتره و بهراحتی میشه به بخشهای مختلف سایت دسترسی پیدا کرد. تا جای ممکن سعی کنید حجم محتواهای صفحات سایتتون کم باشه تا سریع تر برای کاربرا بارگزاری بشه. مطمئن بشید که کاربر میتونه به راحتی تو وبسایتتون کنه. بین قسمتهای مختلف سایتتون لینکهای داخلی بذارید. گشت و گذار در سایت شما باید انقدر راحت باشه که حتی یه بچه هم بتونه باهاش کار کنه!
همچنین، مطمئن بشید که محتوای صوتی و ویدیویی هم توی سایتتون دارید. داشتن چنین محتواهایی برای افزایش رتبه سایت شما در موتورهای جستجو موثره و بازدیدکنندهها رو مدت زمان بیشتری در سایت شما نگه میداره. بهعلاوه، استفاده از انواع محتواهای بصری و جذاب، وبسایت شما رو جالب و دوست داشتنی میکنه.
تبلیغات آفلاین هنوز هم مؤثرن؛ این تبلیغات باید نظر افراد رو جلب کنن و کاری کنن که آدما بایستن و توجه کنن.
شاید تبلیغات سنتی نسبت به روشهای آنلاین تبلیغاتی بهنظر کسلکننده بیان، اما هنوز هم تأثیر خیلی زیادی در برندینگ یک کسب و کار دارن. در هر صورت، باید توجه داشته باشید که تبلیغات، میتونه اعتبار شما رو تو ذهن آدما بالاتر ببره و بهتون کمک کنه جایگاه ذهنی بالاتری تو ذهن مخاطباتون پیدا کنید.
وقتی آدما تبلیغات شما رو میبینن، فکر میکنن که حتما کسب و کارتون داره خوب پیش میره که اینهمه هزینه می کنید! پس توجه بیشتری هم به پیام و کسب و کار شما نشون میدن.
تبلیغات نه تنها میتونه فروش محصولات شما رو زیاد کنه، بلکه به نوعی معرف کل مجموعه شما است. با تبلیغات، روزنامهنگارای بیشتری از شما باخبر میشن. مردم، شما رو در شبکههای اجتماعی جستجو میکنن. کارمندای شما هم پز شرکت خودشون رو به خانواده و دوستانشون میدن.
زمانی که تبلیغ میسازید، یه سری نکات هست که باید بهشون توجه ویژهای نشون بدید. اولین نکته، عنوان تبلیغ هست. عنوان شما، قلب تبلیغات شماست و باید عنوانی بنویسید که به حدی متمایز باشه که افراد رو میخکوب کنه، به خصوص اینکه همه ما در طول روز در معرض شعارهای تبلیغاتی بی شماری هستیم و هر چیزی نمیتونه نظرمون رو جلب کنه. پس برای نوشتن عنوان درست و حسابی، وقت زیادی بذارید.
یه عنوان قوی باید خلاقانه باشه و در عین حال خیلی شفاف و واضح، به چیزی که ارائه میدید اشاره کنه و مشتریهای خاصی رو هدف بگیره و باهاشون ارتباط برقرار کنه. علاوه بر این، تبلیغ شما باید به نوعی نشون بده به ادعاهاتون عمل میکنید. مثلا میتونید تصویر فردی رو نشون بدید که شما مشکلش رو حل کردید و از این بابت خوشحاله.
علاوه بر اینها، تبلیغتون باید مشتریهاتون رو به انجام یه سری از کارهایی که میخواید، دعوت کنه و اصطلاحا، فراخوان عمل داشته باشه. یعنی اگر دارید محصولتون رو تبلیغ می کنید و براش تخفیف در نظر گرفتید، باید راه خریداری این محصول رو هم به مخاطب نشون بدید و ازش بخواید همین حالا برای سفارش بره فلان جا و اگر دیر کنه، ممکنه شانس تخفیف رو از دست بده.
البته تو تبلیغات همیشه با این مسئله مواجه هستیم که از کجا بدونیم تبلیغات ما به اندازه کافی خوب و جذابه؟ خب بهترین راه بری فهمیدنش، اینکه که چندین تبلیغ رو تست کنیم و ببینیم کدومشون بازخورد بیشتری برامون داشته و چطور میتونیم محتواهای تبلیغاتمون رو بهینه تر کنیم.
اینطوری هم می فهمید چه محتواهایی خوبن و هم متوجه میشید که آیا رسانه ای که برای تبلیغتون انتخاب کردید، مناسب هست یا نه.
ارتباطات خوبی رو با بلاگرها و روزنامهنگارها به وجود بیارید تا اخبار مثبتی رو از کسب و کارتون منتشر کنن
هر مدیری دوست داره روابط عمومی خوبی داشته باشه و خیلی از مدیرا حاضرن هزینه گزافی رو صرف این مسئله کنن. اما چرا؟جواب سادست. روابط عمومی، روی نگرش آدما به کسب و کارتون تأثیر بزرگ و مستقیمی داره.
شاید اینکه شما مستقیم به مخاطباتون خوبیهاتون رو اعلام کنید تاثیر داشته باشه، اما اینکه این تعریفها رو از از طرف یه شخص ثالث بشنون، تاثیرش چند برابر میشه و راحت تر به شما اعتماد میکنن.
با روابط عمومی شما میتونید داستان برند و کسب و کارتون رو تعریف کنید. وقتی مردم بدونن که چجوری شرکت خودتون رو شروع کردید، شرکتتون چجوری رشد کرده و فرهنگ اون چجوریه، بیشتر باهاش ارتباط برقرار میکنن.
علاوه بر این، اینکه تو رسانههای مختلف نگاه مثبتی به کسب و کار شما ایجاد بشه، رضایت کارمنداتون هم زیاد میشه. وقتی کارمنداتون چیزهای خوبی راجع به شرکتی که براش کار میکنن، میخونن، افتخار میکنن که بخشی از اون هستن.
خبر خوب اینکه شما میتونید بر اینکه مطبوعات چجوری راجع به شما مینویسن، تأثیر بذارید و این خیلی مهمه! بانفوذترین روزنامهنگارای موجود در صنعت خودتون رو بشناسید؛ باید قبل از اینکه اونا درباره شما بفهمن، شما درباره اونها نکاتی رو یاد بگیرید.
لیستی از 10 بلاگر یا روزنامهنگار برجسته درست کنید و پروفایلهای رسانه اجتماعی و کاری اونها رو بخونید. اونها به چی علاقهمند هستن؟
بعد باهاشون ارتباط بگیرید. این روزها، بیشتر روزنامهنگارها، بلاگ یا حسابهای توئیتری دارن که میتونید اونها رو همون جا پیدا و از وجود خودتون، باخبر کنید. تلاش کنید که روابط خوبی رو با این نویسندگان بسازید. شما میتونید یه منبع ارزشمند براشون باشید و حرفهای جذابی رو بهشون بزنید که تو مقالاتشون بتونن بیارن.
در آخر، اطلاعات مربوط به تغییرات یا رویدادهای مهم شرکتتون رو در وبسایت خودتون منتشر کنید. در صفحه اصلی سایتتون، یک بخش «خبرنامه» به وجود بیارید که بتونید در اون هر خبری رو که به شرکت شما اشاره کرده، جمع کنید. و یادتون نره که تمام این اخبار مهم رو در بیانیههای مطبوعاتی خلاصه کنید و بعد برای مخاطباتون در سایر پلتفرمها و شبکههای ارتباطی که دارید، بفرستید.
سعی کنید نظرات خوبی از مشتریها و شرکتهای دیگه بگیرید؛ اینجوری کسب و کارتون رشد میکنه!
وقتی میخواید یه تلویزیون جدید بخرید، بیشتر به کدوم اعتماد میکنید؟ یه تبلیغ یا رفیقتون؟ طبیعتا، دوست شما انتخاب بهتری رو پیش روتون میذاره و قابل اعتماد تره.
گرفتن ارجاعات خوب هم یکی از مهمترین اهداف کمپینهای بازاریابی شماست. وقتی تجارت شما آوازه خوبی داره، معرفی شدنتون توسط افراد دیگه، مشتریهاب بیشتر و بیشتری رو به سمت شما میاره.
هم شما و هم مشتریها تون از این ارجاعات سود میکنین. به طور کلی، مردم از اینکه تجربیات خودشون رو در اختیار دوستان و اعضای خانوادشون قرار بدن و بهشون توصیه کنن، لذت میبرن، چون هم به عنوعی به خودشون اعتبار میدن و به بقیه نشون میدن که باهوش هستن، هم حس کمک کردن به دیگران براشون لذت بخشه.
بنا بر این، خیلی مهمه که دیگران شما رو توصیه کنن، اینطوری اعتماد مخاطباتون رو خیلی بیشتر جلب میکنید. برای نمونه، وقتی یه نفر میخواد به یه دکتر مراجعه کنه، تقریبا هیچوقت تو اینترنت دنبال همچین چیزی نمیگرده؛ بلکه اول از دوستا و اطرافیان خودش میپرسه.
مشتریهای جدیدی با شنیدن تعریفهای مثبت دیگران به سمت شما میان، معمولا مایلن که بیش از حد برای خدمات شما بپردازن؛ چرا که از قبل انتظار خوب بودن اون محصولات و خدمات رو دارن.
حالا چجوری باید نظرات و فیدبکهای خوبی به دست بیارید؟ اول از همه، مشتریهای خودتون رو خوشحال کنید. چون تنها در این صورته که شما رو به دوستانشون معرفی میکنن. پس مطمئن بشید هرکاری از دستتون بر میاد برای پاسخ دادن به نیازهای اونها انجام میدید. مطمئن بشید که فرصتهایی رو برای معرفی دیگران، به مشتریهاتون ارائه میدید.
مثلا وقتی از شما خرید میکنن، میتونید بهشون گزینه پست گذاشتن درباره این محصول بهطور مستقیم در رسانههای اجتماعی رو بدید و برای ترغیبشون، از چیزی مثل کد تخفیف استفاده کنید.
یادتون نره که ارجاعات فقط برای مشتریهاتون مهم نیستن. وقتی خدمات خودتون رو به شرکتهای دیگه هم میفروشید، میتونید از اونها هم ارجاعاتی بگیرید. پس کارتهای کسب و کارتون یا خودکارهایی با لوگوی خودتون رو براشون ارسال کنید.
اینجوری شرکتهایی که شریک اونها هستن هم این محصولات رو میبینن و این میشه معرف شما. در آخر هم مطمئن بشید که به افرادی که ارجاعتون میدن، پاداش بدید. مثلا به مشتریهایی که شما رو به دوستانشون معرفی کردن، تخفیف بیشتری بدید یا مثلا به کسب و کارهایی که شما رو به مشتریها جدید معرفی کردن، هدایایی بفرستید. فراموش نکنید که شما هم افرادی رو به اونها ارجاع بدید!
در پایان، میشه پیام اصلی این کتاب رو اینطوری خلاصه کرد:
اگه میخواید موفق بشید، بازاریابی اصولی، ضروری ترین کاریه که باید انجام بدید. پس استراتژی بازاریابی خودتون رو مشخص، مشتریهای ایدهآلتون رو تعیین و با تبلیغات معنادار و هدفمند به مشتری های بیشتری دسترسی پیدا کنید. اگه مشتریهاتون رو شاد کنید، نه تنها به خرید محصولات شما ادامه میدن، بلکه اونها رو به دوستان خودشون هم معرفی میکنن که از هر تبلیغی که میتونید براش هزینه کنید، بهتره!
لطفاً نظرها، پیشنهادها و پاسخ خود را با ما و سایر همراهان آکادمی نسیم سبحان در بخش نظرات (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.